60.

4.4K 486 599
                                    

هایی.از الان اعلام کنم چپترایی که قراره تمام افراد رو به فحش و لعنت و نفرین ببندید شروع شده😂آرامش خودتونو حفظ کنید و قضاوت نهایی رو بعد چند چپتر داشته باشید.
چپتر طول کشید ولی طولانی تر شد.🥲بیاید برید رای هاتونو پس بگیرید چپترای کوتاه تحویل بگیرید.😂جاست کیدینگ*
بیشتر این مدت توی واتپد نبودم چون پسوورد رو نداشتم و سکته های متعدد پشت سر گذاشتم تا پیداش کردم و خیلی کامنتا هست جواب ندادم و فکر نمیکنم برسم جواب بدم پس اگر مهم بوده یا هرچیزی،میتونید یه نقطه روش ریپلای کنید که برم بخونم.

Writer Pov

سوار ماشین شد و کمربندش رو کشید تا ببنده ولی وقتی چرخید و نیمرخ هری رو دید چند ثانیه مکث کرد.بدون گفتن چیزی کمربندش رو بست و به صندلی تکیه داد.

هری تو سکوت از حیاط خونه خارج شد و روند.

لویی سرشو چرخوند تا دوباره نگاهی بهش بندازه.میتونست بوی الکل رو احساس کنه و قرمزی گوشه چشمش رو ببینه و با توجه به اتفاقی که برای فرانسیس افتاد براش نگران کننده بود.

ل:تو مهمونی ندیدمت.

لویی بعد از چند دقیقه ی طولانی گفت.هری پوزخند زد.

ه:بابتش ازم تشکر میکنی؟

لویی اخم کرد.

ل:چی؟

هری برای چند ثانیه چیزی نگفت و بعد سوالی بی ربط به مکالمه قبلی پرسید.

ل:مری رو خیلی دوست داری نه؟

ل:..آره..چرا میپرسی؟

ه:خیلی محکم بغلش کردی،لبخندت دهنت رو پاره کرد.

لویی اخم کرد ولی چیزی نگفت.

ه:تروی چیزی ازت نپرسید؟

لویی سرشو تکون داد.

ل:میخواست باهام صحبت کنه ولی بهم دستور داد تا برم پیشش،برای همینم باهاش صحبت نکردم.

دلیلی نمیدید سر تروی به هری دروغ بگه.

ه:خوبه.

هری با رضایت سرشو تکون داد.

ل:چیزی شده؟الکل خوردی..

هری بالاخره برگشت تا بهش نگاه کنه و بعد دوباره چشمشو به خیابون داد و سوالشو نادیده گرفت و به حرف خودش ادامه داد.

ه:میتونی از این به بعد مری رو ببینی.ولی حواست باشه لویی،اگر فکر فرار به سرت بزنه و بخوای با خواهر عزیزت عملیش کنی...

ل:هم اونو میکشی هم منو،البته نه،اول جلوی چشمام شکنجش میکنی تا به پاهات بیفتم و از اونجا که لیست التماس هام پره،التماسم جواب نمیده و بعد میکشیش.

ه:خوبه.

لویی نفسشو بیرون داد.

ل:وقت با ارزشت رو هدر نده آلفا .اگر میخواستم فرار کنم تا الان انجامش داده بودم،فکر میکنی موقعیتش رو نداشتم؟

My husband,My sir[L.S]Where stories live. Discover now