42.Thank ya?

3.8K 568 308
                                    

Writer Pov

بعد از بستن شیر‌ آب حوله ی مشکی ای که روی دسته گذاشته بود رو برداشت و دور خودش پیچید.اگر میخواست یه تصمیم برای این اتاق بگیره عوض کردن رنگ همه چیز بود،اتاق هری دقیقا مثل خونه خودش بود،انگار هری علاقه ی زیادی به رنگای تیره داشت و این با لویی سازگار نبود،نه اینکه لویی بخواد خودشو با رنگای روشن و شاد خفه کنه ولی محض رضای خدا دیدن اینهمه رنگ تیره بهش حس خفگی میداد.

بعد از بستن حوله دور کمرش از حموم بیرون اومد و سمت اتاق لباسا رفت،از روشن بودن چراغ اتاق اخم کرد ولی بیخیالش شد و سمت کمدای خودش رفت.بعد از برداشتن تیشرت و شلوار و باکسر اونا رو روی اتومان گذاشت و حوله ی دورشو باز کرد تا بدنشو باهاش خشک کنه.چرخید و پاشو روی اتومان گذاشت و بعد از خشک کردنش خواست پای دیگشو بذاره که با دیدن تصویر آینه دادی کشید و عقب رفت و بعد از چند ثانیه هنگ کردن حولشو جلوش گرفت.

هری بی صدا خندید و راه رفت تا جلوش بایسته.

ل:نمیتونی بیرون وایسی؟یا صدایی در بیاری؟قصد داری سکتم بدی؟چرا اون پشت وایساده بودی؟

هری دوباره خندید و جلوتر رفت.

ه:اینطوری خوش میگذره.

لویی اخم کرد و سعی کرد قسمتای بیشتری از بدنشو با حوله بپوشونه.

ه:حاضر شو.میریم بچه های دن و جیمز رو ببینیم.

ل:ودف؟خودت کسی نبودی که دیروز بهم پیام داد و گفت نه به خونش برگردم و نه امروز با خانوادش به دیدن بچه ها برم؟

هری شونه هاشو بالاانداخت.

ه:حالا که تصمیم گرفتم بریم.

بعد از نگاه طولانیش به سر تا پای لویی از اتاق خارج شد و چند ثانیه بعد صدای آب که نشون میداد هری توی حمومه شنیده شد.

لویی نفسشو بیرون داد.آینه جلوش بود و اگر خم نمیخواست خودشو توش میدید.همین چند دقیقه پیش هری پشت سرش نشسته بوده در حالی که خودش تمام مدت که کاملا خم شده بوده تا پاشو خشک کنه و یه نمای کامل از باسن و پشتش و احتمالا بالزش به هری داده،فکر کردن بهش باعث میشه بخواد خودشو بکشه.

با توجه به حرف هری لباساشو بیخیال شد و دنبال لباس مناسبی برای جایی که احتمالا یه مهمونی مجلل بود گشت و مطمئن شد که قرصاشو با خودش داشته باشه،معلوم نبود هری دوباره تصمیم بگیره که ببرش خونه یا نه.

.....................

صدای موزیک آروم و قطعا خسته کننده ای توی سالن پیچیده بود ولی بهتر از سکوتی بود که تمام اعضای خانواده استایلز تصمیم گرفته بودن از خونه تا اینجا داشته باشن.

سالن اون عمارت تقریبا هم اندازه ی عمارت استایلز بود ولی لویی میتونست بگه این عمارت شاید مدرن ترین معماری که تا حالا تو یه عمارت دیده بود رو داشت.تمام سالن هم با میزهایی مربعی شکل و پوشش طوسی پر شده بود.

My husband,My sir[L.S]Where stories live. Discover now