My husband,My sir[L.S]

65.Desire چپتر جدید

خب اول از همه، تصمیم دارم که واقعا بعضی جاها براتون علامت سوال بذارم_صرفا چون کرم دارم و میخوام خودتون کنجکاو باشید_یه سری جاها هم چون مثل مستند میشه دیگه نمینویسم،یه سری جاها هم در مورد هری و شغلش همونطوری که از قبل گفتم قرار نیست صد درصدشو بیارم توی فیکشن،شاید اگر جایی یه گره تو روند داستان ایجاد بشه یا چیزی باشه که دونستنش تو فیکشن نیاز باشه در موردش بنویسم ولی تو مواقع دیگه نه.مثل چند چپتر قبل،نایل اومد گفت ایلاریا یه گندی زده و هری مجبور شد به خاطرش به ایتالیا بره.تو روند داستان که برگرده میام تو مکالمه اگر نیاز باشه نتیجه ی ایتالیا رفتن رو میگم یا اگر بخوام تو دید نویسنده مینویسم که چی شد ولی اینکه بیام کامل مثل مستند اتفاق روزی که هری رفت سراغ ایلاریا و اینا رو بنویسم نداریم.

دوم اینکه اگر قضیه فیکشن یادتون رفته لطفا یکی دو چپتر قبل رو حتما بخونید.
............

Writer Pov

ل:صبح بخیر.

لویی با دیدن مری که وارد آشپزخونه میشد گفت.

م:صبح بخیر.

ل:امروز باید دانشگاه برم.

مری همونطور که مینشست سرشو تکون داد.

ل:تو هم قراره بری اون لباس ها رو پس بدی.

مری با ابروهای بالا رفته نگاهش کرد.

م:چرا؟تو که دیروز دوستشون داشتی.

ل:اره،ولی اهمیتی نداره.با لطفی که بهم کردی و نگفتی که دارم از پول کی خرید میکنم،دیگه اونا رو نمیخوام.پسشون بده یا بده به نیازمندا،یا میتونی به راحتی توی خیابون بندازیشون دور.

مری نفسشو بیرون داد.

م:من میخواستم خودم حسابشون کنم،ولی محافظت جلومو گرفت.گفت رئیسش همچین دستوری داده و کارتش رو بهم داد.

لویی اخم کرد.

ل:و تو نمیتونستی اینو زودتر بهم بگی؟از کی تا حالا هرکاری هری بگه انجام میدی؟

م:متوجه نمیشم لویی.درسته ازش خوشم نمیاد،ولی این یه چیز عادیه.چیزایی که دو مغازه ی اول خریدیم رو خودم حساب کردم ولی بقیشون رو کارت هری رو استفاده کردم،چون اون شوهرته و تا جایی که اطلاع دارم،یه کار عادی انجام داده.

ل:بحث اینجاست مری،من ننشستم اینجا که شوهرم برام خرج کنه.

م:تا قبل این هم تروی برای زندگیت پول میداده،میخوای چکارش کنی؟ببین من واقعا فکر نمیکردم مشکلی با این داشته باشی.یعنی فکر میکردم یه چیز عادی باشه.متاسفم.نمیخواستم باعث ناراحتیت بشم.

لویی نفسشو بیرون داد.

ل:اوکی،نمیدونستی،حالا میدونی پس برو پسشون بده.