37.He is mine

5.1K 647 611
                                    

Writer Pov

فلش بک روز قبل:

به صورت سفید پسری که روی تخت خوابیده بود نگاه کرد.اگر مجبور نمیشد اونو توی بیمارستان بستری نمیکرد ولی دکتر بهش گفته بود که تا حالا پسر بارداری تو این وضعیت نداشته و ممکنه به کشتن بدش.هری از این تربیت نفراتش راضی بود،ترجیح میداد حقیقت رو با شجاعت توی حتی کوچیکترین مورد از اونا بشنوه تا اینکه به خاطر ترسشون حقیقت رو پنهان کنن یا خودشون با مغز کوچیکشون سعی کنن حلش کنن و همه چیز رو خراب تر کنن.

در اتاق باز شد و فرانسیس به همراه دکتر وارد اتاق شد.قاعدتا همراه بیمار باید به اتاق دکتر میرفت تا تمام وضعیت بیمارش رو بپرسه ولی چرا باید اینکارو میکرد وقتی فرانسیس اونجا بود تا دکتر رو به هرروشی که میخواد به اتاقی بیاره که هری هست؟قطعا قرار نبود هری بین راهرو ها پیچ بخوره.

دکتر دوباره دستگاه های وصل به لویی و وضعیتش رو چک کرد و توی برگه نوشت قبل از اینکه تخته رو کنار بدنش بگیره و با تاسف توی صورتش به هری نگاه کنه‌.تاسفی که به خاطر ناراحتی نبود،بیشتر تاسف از ثبت نشدن تولد یه بچه ی دیگه از رحم یه مرد که اون دکترش بود، بود ‌

د:برای جنین سالم یه سر و نقاطی تیره‌رنگ در بدن دیده می‌شن که محل تشکیل چشم‌ها و بینی هستن، و دو حفره کوچک دو طرف طرف سر جنین وجود داره که محل تشکیل گوش‌ها هستن و دست و پای جنین به شکل برآمدگی‌های کوچکی دیده می‌شن.متاسفانه جنین،رشد نکرده بود و هیچ نشونه ای ازش نداشت.درصد خیلی کمی از جنین ها تو این شرایط زنده میمونن و همونقدر که این مشکل میتونه بدون هیچ دلیل تخصصی و قابل فهمیدنی باشه،میتونه به خاطر غذا فست فود سیگار
و استرس و فشار عصبی شدید یا حتی فشار بدنی باشه.در مورد شرایط ویژه ی همسرتون باید بگم گه نیاز به تزریقات تقویتی داشتن چون بدن به شدت ضعیفی برای بارداری دارن و خواسته ی من اینه که برای مدت طولانی ای تلاشی برای بچه دار شدن نداشته باشید و بعد از اون زیر نظر ما باشه چون بارداری بعدی خیلی خطرناک میتونه باشه.

هری با فک قفل شده و دندونایی که فشار داده میشدن به دکتر نگاه کرد.

ه:بچه مرده؟

د:متاسفم.

ه:تو داری میگی بچه ی من مرده و از این حرفت مطمئنی؟

دکتر سرشو تکون داد.

د:برای خروج بچه بهشون دارو تزریق میشه که ممکنه بعدش درد همسرتون شروع بشه پس برای 12 ساعت آینده اینجا نگهشون میداریم.

ه:میتونستی تمام این تقویتی و ضعیفی اونو وقتی بگی که برای آزمایش هاش اینجا بود نه الان که بچه مرده.

هری با عصبانیت گفت.دکتر نفس عمیقی کشید و سعی کرد بهترین کلمات رو در مقابل کسی که خانوادش نقش مهمی توی ساخت و مخارج همیشگی اونجا به اسم خیریه داشتن،استفاده کنه.

My husband,My sir[L.S]Where stories live. Discover now