70.Never let go of you

2.5K 361 871
                                    

حدود ۹۰۰۰ کلمه:)کامنت و ووت یادتون نره🫶
عکس شخصیت دوست هایی لویی رو داخل چنل تلگرام گذاشتم.
Whispered_word_s
........................

Writer Pov

چند ساعت بعد با شنیدن صدای هری از اتاقش خارج و به سمت پایین رفت و با ایستادن داخل پاگرد اون زن رو دید که کت هری رو ازش میگیره و با هم حرف میزنن،به ایتالیایی.

ل:همه ی اینا چون فقط خواستم باهات صحبت کنم؟

با دست های قفل شده داخل سینه اش گفت.هری چرخید و با دیدن لویی ابروهاش رو بالا انداخت.

ه:اعتصابت رو تموم کردی؟

زن با کت و کیف هری از اون دونفر دور شد.

ل:داری چکار میکنی هری؟

ه:شاید باید یاد بگیری به قوانین احترام بذاری و تصمیم نگیری بقیه رو مجبور کنی از قوانین من سرپیچی کنن.

ل:من نگفتم کسی از قوانین تو سرپیچی کنه،میخواستم بهت چیزی بگم و نمیخواستم یک روز کامل صبر کنم،چه اشتباهی انجام شده؟انقدر بزرگ بوده که کیت رو اخراج کنی؟

لویی چند پله ی باقی مونده رو پایین رفت تا بتونه آرومتر صحبت کنه.

ل:کسی که چند سال برات کار کرده و اعتماد داشتی بهش رو انقدر راحت دور انداختی؟من باهاش راحت بودم،حالا نفر جدید جایگزینش کردی؟یه ایتالیایی لعنتی؟احساس میکنم تو خونه ای که زندگی میکنم امنیتی ندارم.

هری دست هاش رو توی جیبش کرد.

ه:همونجا که کیت بین گوش دادن به حرف تو و احترام گذاشتن به قانون من که باید ازش تبعیت میکرد،تو رو انتخاب کرد،خودش تصمیم به اخراجش گرفت.

لویی چشم هاش رو چرخوند و نفسش رو بیرون داد.احساس میکرد هری عصبانی تر از قبله.

ل:نظرت چیه جایگاه من رو مشخص کنی؟این زن ایتالیایی میاد و امگا صدام میکنه و من جایگاهی دارم؟پس میتونم مثل تو دستور بدم؟پس این موردی نداره که خواستم کیت بهت زنگ بزنه و اون قبول کرده،ولی اگر جایگاهی ندارم پس زندگی مسخره ی مافیاییت رو از من دور نگه دار و نمیخوام دیگه این لقب های مزخرف رو بشنوم.

هری سرش رو کج کرد و چند ثانیه با سکوت به لویی نگاه کرد و و بعد بی توجه به لویی از کنارش رد و به سمت اتاقش رفت.

ل:هی..دارم با تو حرف میزنم،من اون زن رو توی خونه ام نمیخوام.میخوام کیت برگرده.

لویی توی پله ها هری رو دنبال کرد تا به جلوی در اتاقش رسیدن.

ه:پس شد خونه ات؟

لویی چشماش رو چرخوند‌ و بابت کلمه ای که گفته بود خودش رو لعنت کرد.

ل:فقط همون رو شنیدی نه؟اره همونطور که زندانی میگه سلولش،منم میگم خونه ام.تو...

با نزدیک شدن هری بهش و گرفته شدن گردنش تو دستاش و کوبیده شدنش به دیوار آهی کشید.

My husband,My sir[L.S]Where stories live. Discover now