Writer Pov
H:Styles' kitten is having baby styles.
نفس هاش به خاطر لرزش سینه و بدنش،با لرزش بیرون میومدن. چشم هاشو روی هم فشار داد،دست های لرزونشو دور بازوهاش پیچید و خودشو بغل کرد و زمزمه کرد.
ل:نه
سرشو به چپ و راست تکون داد و بدنشو جمع کرد تا از هری دور بشه..
ل:نه.
چشماشو باز کرد و به چهره ی پیروز هری نگاه کرد.
ل:نه
ه:میتونی تا فردا تکرارش کنی ولی با نه گفتن تو چیزی تغییر نمیکنه.
هری بی تفاوت به حال لویی شونه هاشو بالا انداخت و تست رو روی روشویی برگردوند.
ل:مطمئنم....که کاملا میفهمی..که یه بچه توی زندگی من جایی نداره.
ه:همم،تو بارداری،پس تو زندگیت یه جایی داره.
ل:نمیخوامش.من این بچه رو نمیخوام.
ه:تو تعیین کنندش نیستی.
ل:اون توی بدن منه،من نمیخوامش.میفهمی؟
لویی ناگهانی داد زد و دستاشو به سینه هری کوبید.
ل:صدامو میشنوی استایلز؟من بچه ی تو رو نمیخوام.
نگاه هری تغییری نکرد،نه حتی ذره ای و اینکه هری میدونست لویی نمیتونه کاری بکنه لویی رو آزار میداد.
ل:اهمیتی نمیدم چرا باهام ازدواج کردی یا چرا اذیتم میکنی.من عروسک تو نیستم....برای تو زندگی نمیکنم.این بچه ی لعنتی توی شکم منه و منم نمیخوامش.
لویی داد زد و مشت هاشو روی سینه ی هری زد.هری جلوتر رفت و بدن لویی رو گرفت و به روشویی چسبوند و دستشو تو موهاش برد و چنگشون زد.
ه:کی بهت گفته میتونی تصمیم بگیری؟ها؟
توی صورت لویی گفت و بعد برش گردوند و از موهاش سرشو بالا گرفت و دست دیگشو زیر چونش گذاشت و مجبورش کرد از تو آینه به خودشون نگاه کنه.
ه:این پسر رو میبینی لویی؟تا چند ماه پیش کوچکترین حق تصمیم گیری ای پیش خانوادش نداشت و طبق برنامه ی اونا زندگی کرد.این واقعیت هیچ تغییری نکرده،فقط اون پسر طبق برنامه ی من زندگی میکنه.حالا اعتراضش به چیزیه که هیچوقت نداشته؟
ل:نمیتونی مجبورم کنی نگهش دارم.
لویی با بغض گفت.
ه:کامان لیتل وان،از اولین روزی که منو دیدی،بهت ثابت نشده هرکاری که بخوام انجام میدم و تو هم هرکاری من بخوام انجام میدی؟
ل:این برات چه سودی داره؟
اشک های لویی توی چشماش جمع شدن و دیدشو تار کردن وقتی هری موهاشو بیشتر کشید تا سرشو بالا تر ببره. صورتشو به لویی نزدیک کرد و به چشمای براق و پوست رنگ پریدش نگاه کرد.
YOU ARE READING
My husband,My sir[L.S]
Fanfiction_له کردن قلبی که صاحبشی توی مشتت انقدر راحت بود عزیزکرده ی آلفا؟ Larry BDSM husbands Mpreg ⚠محتوای داستان تجاوز،خشونت فیزیکی،فحاشی و... هست.