برای عکس چنل رو چک کنید.
Writer Pov
به خاطر سپردن مطالبی که همین دیشب با گریس یادشون گرفته بود وقتی مغزش به در و دیوار چنگ میزد تا هر حواس پرتی ای براش ایجاد کنه سخت بود،نمیتونست بین درسش و نگرانیش برای آزمایش ها و اتفاقات دوروز اخیر که حول کار هری بودن تمرکز کنه.
با احساس ویبره ی گوشیش سرش رو چرخوند و اسم گریس رو روی صفحه دید و تماسش رو جواب داد.
ل:سلام.
گ:سلام لویی حالت چطوره؟
ل:داغون.
صادقانه گفت و گریس آهی کشید.
گ:مشکل جدیدی پیش اومده؟
ل:نه...
کاش کسی بود تا بتونه باهاش صحبت کنه،دلش برای زمانی که مری پیشش بود و میتونست حداقل بخشی از مشکلاتش رو بشنوه تنگ شده بود،ممکن بود بتونه بهش زنگ بزنه ولی نمیخواست اون رو بیشتر از این درگیر اتفاقات دور هری بکنه.
ل:میخواستم بهت خبر بدم،برای کوییز میام.
گریس صدای ذوق زده ای دراورد.
گ:خوبه،پس میبینمت،خودمم برای همین بهت زنگ زدم،میخواستم با پروفسور صحبت کنم تا پارتنرم رو عوض کنه یا اجازه بده تنهایی کوییز بدم،حالا که خودت هستی خیالم راحته.پس چرا گفتی داغونی؟
ل:عامم...هنوز خبر ها نخوابیده و خبر خوب،لبم بخیه خورده و احساس گربه ای رو دارم که دوست داره بخیه های عملش رو با دندون بِکَنه،حتی گردنبند الیزابت هم برام جوابگو نیست.
گریس شروع به بلند خندیدن کرد و لویی مجبور شد موبایل رو از گوشش فاصله بده.
گ:دیگه گربه هم شدی؟
ل:همه چیز شدم.
زیر لب گفت،به لطف هری امگا شده بود،لیتل وان هم همینطور،هریِ لعنتی کیتن هم صداش کرده بود.
ل:برای کوییز میبینمت،نگران نباش،سعی کردم بخونم.
گ:تو خیلی باهوشی لویی،بهت اطمینان دارم،میبینمت.
لبخندی به حرف گریس زد و بعد از قطع کردن تماس،تصمیم گرفت برای ناهار پایین بره،به هرحال بیشتر از این نمیتونست درس بخونه.
با به طبقه پایین رفتن، ترویس که رو به روی تلویزیون بود رو دید که با دیدنش از جاش بلند شد.
ل:میتونی غذا رو گرمش کنی؟
ترویس سرش رو تکون داد و به سمت آشپزخونه رفت و لویی هم دنبالش رفت و بعد روی صندلی نشست.
ل:تا حالا فکر کردی کاری که داری میکنی اشتباهه؟
با نگاه کردن به اینکه کت تنش نبود و از پشت شبیه یه مرد عادی در حال غذا درست کردن به نظر میومد گفت.
YOU ARE READING
My husband,My sir[L.S]
Fanfiction_له کردن قلبی که صاحبشی توی مشتت انقدر راحت بود عزیزکرده ی آلفا؟ Larry BDSM husbands Mpreg ⚠محتوای داستان تجاوز،خشونت فیزیکی،فحاشی و... هست.