Writer Pov
بعد از اینکه لویی یکم آروم شده بود از بغلش بیرونش آورده بود و سوار ماشین شده بودن و الان به عمارت رسیده و توی پارکینگ بودن.
سرشو چرخوند تا به پسری که گوشه ی صندلی جمع شده و خودشو بغل کرده بود نگاه کنه.
ه:پیاده شو.
لویی بدون مخالفتی تکون خورد و در ماشین رو باز کرد تا پیاده بشه.هری هم متقابلا از ماشین پیاده شد و در رو قفل کرد و لویی رو تماشا کرد که ماشین رو دور میزنه و به طرفش میاد.
ه:گشنه نیستی؟
ل:نه.م..ممنون.
لویی با صدای آرومی گفت و همراه هری سوار آسانسور شد.آسانسور ایستاد و به اتاق هری رفتن.لویی در حالی که دستاش تو جیباش و سرش پایین بود وسط اتاق وایساد.
ه:الان بخواب،فردا باید صحبت کنیم.
لویی سرشو گرفت بالا و به هری که وارد اتاق لباس میشد نگاه کرد.
ل:در چه موردی؟
چند دقیقه سکوت بود تا وقتی هری با لباس راحتی از اتاق بیرون اومد.
ه:فردا میفهمی.
ل:میتونم حداقل بدونم در چه موردی؟اگر در مورد امشبه همین امشب تمومش کن.نمیخوام فردامو با حرف در موردش شروع کنم.
هری شونه هاشو بالا انداخت.
ه:چیزی نیست که وقتی انقدر احساساتی ای در مورد بحث کنیم.
ل:من احساساتی نیستم.
هری نیشخند زد و با قدمای آروم نزدیکش رفت.انگشتشو زیر چونش گذاشت و سرشو بهش نزدیک کرد.با صدای قاطع ولی آرومی گفت.
ه:البته که حرفتو باور میکنم.حالا هم میخوام بخوابم و در مورد امشب، فردا حرف میزنیم.
ولش کرد و به تخت رفت و بعد از کشیدن لاحاف روی پایین تنش چشماشو بست.لویی برای چند دقیقه سکوت کرد،لباشو روی هم فشار داد و بعد تصمیم گرفت اون هم لباساشو عوض کنم و صورتشو بشوره و بخوابه،انرژی اصرار کردن به هری رو نداشت.
........
وقتی بیدار شد و چشماشو باز کرد که هری خم شده بود و با نفر پشت تلفن صحبت میکرد.انگار که مکالمشون تموم شد چون تلفن رو سر جاش گذاشت و ایستاد.وقتی برگشت با چشمای باز لویی رو به رو شد.
ه:گفتم دیگه برای حاضر بودن غذا بهت زنگ نزنن.تا الان ساعتا رو فهمیدی.از این به بعد وعده های غذاییت رو با بقیه سر میز میخوری.تمامشونو.
لویی چشماشو چرخوند و خمیازه کشید،البته که هنوز ساعتا رو نفهمیده بود،بیشتر زیر لاحاف رفت و دوباره چشماشو بست.ولی وقتی سریعا هری روی تخت اومد و گردنشو گرفت،چشماشو با وحشت باز کرد و با قیافه عصبانی هری رو به رو شد.
YOU ARE READING
My husband,My sir[L.S]
Fanfiction_له کردن قلبی که صاحبشی توی مشتت انقدر راحت بود عزیزکرده ی آلفا؟ Larry BDSM husbands Mpreg ⚠محتوای داستان تجاوز،خشونت فیزیکی،فحاشی و... هست.