Louis Pov
به خانواده ی استایلز که وارد خونه میشدن نگاه کردم.خانواده خودم جلوی در برای استقبالشون رفته بودن و آنه به محض دیدن من اسممو صدا کرد.آ:لویی،چقدر خوشتیپ شدی.
خندیدم و ابروهامو بالا انداختم.اخرین باری که جوانا،مادر خودم، اینو بهم گفته بود کی بود؟رفتم جلو و باهاش دست دادم.
ل:شمام خیلی..زیبا شدین.
آنه بهم لبخند زد و بعد برگشت و متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد که هری چشماشو چرخوند و اومد جلو و باهام دست داد.
ه:سلام.
میدیدم که بقیه دارن بهمون نگاه میکنن.
ل:سلام.
هری سرشو تکون داد و کنارم ایستاد.جلورفتم و با خود استایلز دست دادم. خدمتکاری جلو اومد و لباس هاشونو گرفت و برد و بعد تروی و جوانا اونا رو به سالن اصلی راهنمایی کردن.درواقع،به عنوان کسی که قراره نامزد کنه،حتی نمیدونستم این مراسم قراره چطور انجام بشه و نمیدونم شامه یا عصرونه یا هرچیز دیگه ای.فقط اینجا حضور دارم چون باید حضور داشته باشم.نفسمو بیرون دادم و همراه اونا رفتم.
وسط سالن بودم که هری برگشت و فاصله بینمون رو از بین برد.از توی جیبش جعبه ای رو دراورد و انگشتر نازک و سفیدی رو ازش دراورد و در حین اینکار شروع به حرف زدن کرد.
ه:الان باید فرض کنیم که من چند تا حرف محبت امیز میزنم و ازت میخوام حلقه نامزدی رو انگشتت کنم.
ل:شاید باید براش تلاش کنی استایلز.من شوهرتم.
با حالت مسخره ای گفتم.
ه:دست راستتو بالا بیار و انقدر از دهنت استفاده نکن.
لبخندی زدم و تمام حرصمو توی لبخندم خالی کردم.در واقع این وضع هردومون بود و خانواده نمیتونستن راحت بفهمن این لبخندا واقعی نیستن.
ل:دست راست نیست احمق.دست چپه.
هری ابروهاشو بالا انداخت.
ه:فکر میکردم وقتی کسی با رسم های مسخره ی تاملینسون بزرگ بشه دیگه با بقیه رسم ها مشکلی نداشته باشه.ما حلقه نامزدی رو توی دست راست و حلقه ازدواجو تو دست چپ میذاریم و اوپس،بعد از ازدواج تو هر دوتا دستت حلقه هایی که نمیخوایشون سنگینی میکنه.
ل:نه استایلز،این اسم توعه که قراره تو زندگیم سنگینی کنه.
دستمو بالا بردم تا فقط اون حلقه رو تو انگشتم کنه و دهنشو ببنده.
ه:اسم من قراره برات یه محبت باشه لویی.
انگشتر رو توی انگشت چهارم دست راستم کرد و کاری که کرد باعث شد تو دلم هزار تا روش برای سلاخیش اختراع کنم.
بوسه ای رو دستم گذاشت و عقب کشید.
ه:شب خوبی داشته باشی لویی.
YOU ARE READING
My husband,My sir[L.S]
Fanfiction_له کردن قلبی که صاحبشی توی مشتت انقدر راحت بود عزیزکرده ی آلفا؟ Larry BDSM husbands Mpreg ⚠محتوای داستان تجاوز،خشونت فیزیکی،فحاشی و... هست.