30

5.7K 692 633
                                    

Writer Pov
2 Months later:

لویی محو درخت های کوچیک و گل های تازه و سر حال و زیبایی که روی زمین بودن یا از سقف اویزون شده بودن،بود و وقتی سرش رو برگردوند متوجه شد آنه خیلی ازش جلوتره.قدم هاشو تند کرد و خودشو به آنه رسوند.گلخونه از اونی که از بیرون به نظر میرسید خیلی بزرگتر بود.اونجا نیم دایره مانند بود و شیشه های بلند و بزرگی دیوار هاشو تشکیل میدادن و بین هر شیشه فلز سفید ای بود که به سقف کشیده شده بود و در نهایت قسمت انتهایی مخروط سقف فلزی بود.اونجا مثل گلخونه ی قصر های سلطنتی بود.

ل:اینجا خیلی قشنگه.

آنه سرشو تکون داد.

آ:باید اینجا رو زودتر نشونت میدادم ولی به خاطر بی توجهی من گل و گیاه ها زیاد سر حال نبودن و ترجیح دادم تا وقتی بهشون میرسم و حالشون خوب نشده تو رو نیارم اینجا.

ل:بابتش ازتون ممنونم.

آنه لبخند زد.بعد از گذشت دوماه با اینکه چندین بار به لویی گفته بود باهاش راحت باشه ،گاهی اوقات اینطوری باهاش صحبت میکرد و بابت چیزایی کوچیک تشکر میکرد.آنه میخواست لویی خودشو به عنوان یکی از اعضای خانواده ی کوچیکشون قبول داشته باشه اما مثل اینکه لویی به زمان بیشتری نیاز داشت.

آنه جلوتر رفت و لویی تونست تاب بزرگ طلایی رنگی رو ببینه‌

آنه به طرف تاب رفت و نشست و لویی هم کارشو تکرار کرد.لویی بدنشو سمت آنه متمایل کرد و پاش رو روی پاش انداخت.

آ:هروقت خواستی میتونی بیای اینجا فقط مراقبش باش.

لویی سرشو تکون داد.

آ:هری چیزی در مورد برادرش بهت گفته؟

آنه ازش پرسید و لویی از این عوض شدن صحبتشون تعجب کرد.

ل:برادرش یا نابرادر..

آ:دیگه اینطوری صداش نزن. هری اینطوری بهت گفته.درسته؟

لویی سرشو تکون داد،تعجبی از ناراحت شدن آنه نکرد،تا جایی که میدونست نایل مدت زیادی نیست‌ که رسما فامیلیشو عوض کرده و پیش اونا نیست.

ل:درواقع،اگر منظورت از برادر..نایل باشه؟

آ:درسته.نایل.

ل:تو مهمونی ای که برای نامزدی بود دیدمش و یکی از...مطمئن نیستم...استایلز ها...درموردش بهم گفت.

لویی باورش نمیشد انقدر سریع گذشته و مهمونی ای که ارزو داشت هیچوقت برگزار نشه حالا خیلی دور به نظر میرسید و اون...ازدواج...کرده بود.

آ:نایل هنوزم پسر منه پس برادر هری حساب میشه،اینکه هری مثل قبل رابطه ی خوبی باهاش نداره واضحه پس خودت باید متوجهش شده باشی ولی این تو واقعیت تغییری ایجاد نمیکنه.

My husband,My sir[L.S]Where stories live. Discover now