55.Toys

5.5K 534 335
                                    

-قبل از خوندن چپتر عکسای چنل تل رو حتما نگاه کنید.
-چون هرچپتر سوال میپرسید که ایدی چنل چیه🥲Whispered_words
-ووت و کامنت یادتون نره💙

_____________________
Writer Pov

با دیدن ساعت و فهمیدن اینکه وقت شامه از اتاق خارج شد تا سراغ آرماندو بره،کاری که تو این چند روز انجام داده بود.

با آسانسور به طبقه ای که اون خانواده میموندن رفت و بعد وارد اتاق آرماندو شد.با ندیدن آرماندو اخم کرد و از اتاق خارج شد.به طرف سالن غذاخوری رفت و با ندیدن آرماندو سر میز نگران شد،به طرف میز رفت و پشت صندلیش نشست.

چند دقیقه گذاشت و حالا همه سر میز شام حاضر بودن،به جز آرماندو.

ل:سوفیا،آرماندو شام نمیخوره؟

با سوال لویی همه بهش نگاه کردن و باعث شدن لویی احساس بدی داشته باشه.

سو:آرماندو گفت خودش بهت میگه.

سوفیا با اخمی از روی گیجی گفت.

ل:چیو میگه؟

سو:آرماندو تو مدرسه شبانه روزی درس میخونه ولی نه توی ایتالیا،امروز ظهر پروازش بود.گفت خودش بهت میگه تا تعطيلات کریسمس نمیبینت.

صدای خنده ی آروم سرجیو بلند شد و باعث شد لویی سرشو به طرفش بچرخونه.

س:پسر من زیاد مراعات حال بقیه رو میکنه،انقدر از روحیه ی حساس و نامناسبت خبر داشته که نخواسته خودش بهت بگه؟اگر سنت کمتر بود فکر میکردم وابستگی ای دارید.

لویی اخم کرد.

ل:ترجیح میدم فکر کنم که یه پسر یازده ساله اونقدر تنهاست که با من دوست شده و بعدش نخواسته خودش کسی باشه که خبر رفتنش رو به من میده،تا اینکه فکر کنم تو نخواستی دوستی من و آرماندو ادامه داشته باشه،واقعا مسخرست اینطوری مگه نه؟بیشتر شبیه اینه که تو اون پسر یازده ساله ای.

سرجیو اخم کرد.

س:مراقب حرف زدنت باش لویی.

ل:و اگر نباشم؟

س:مطمئنی میخوای این بحث رو ادامه بدی؟

ل:براش مشتاقم.

لویی با ابروهای بالا رفته گفت.

س:من کمترین علاقه ای ندارم که پسرم با تو حتی یک جا بایسته چه برسه به اینکه تظاهر کنی مثل دوست باهاش رفتار میکنی.

لویی خنده ی عصبی ای کرد.

ل:مشکلت چیه؟چرا باید تظاهر کنم؟

س:اوه پس اگر تظاهر نمیکنی یه دلیل منطقی بهم بده که با یه بچه دوست بشی و انقدر زود بهش نزدیک بشی.

ل:شاید چون بچه ها رو دوست دارم؟

سرجیو پوزخند زد و خواست چیزی بگه که صدای خنده ی آروم هری متوقفش کرد.هری وقتی خندش تموم شد با دستمال دهنش رو تمیز کرد و کنار گذاشتش و بعد آرنج هاشو روی میز گذاشت و دستاشو قفل کرد.

My husband,My sir[L.S]Where stories live. Discover now