22.Life's game

4K 672 498
                                    

Writer Pov

هری با دیدن وارد شدن فرانسیس به ارایشگرش گفت که از اتاق بیرون بره.اصلاح صورت و سشوار موهاش تموم شده بود و برای اینکه گرمش نشه و پیراهنش خراب نشه،با بالا تنه ی برهنه روی صندلی نشسته بود.

توی بالاترین طبقه ی سالنی که برای مراسم ازدواج گرفته بودن،چند تا اتاق برای نفرات بود تا حاضر بشن پس نیازی نبود زوج و خانواده هاشون تو خونه حاضر بشن و بعد به مراسم برن‌.

ف:آقا؟

هری از جاش بلند شد و به طرف آینه خم شد و تو موهاش دست کشید و وقتی ازش مطمئن شد سمت فرانسیس برگشت.

ف:باهاش قرارداد میبندین؟

هری با تعجب ابروهاشو بالا برد.

ه:با کی؟

ف:همسرتون؟

فرانسیس با شک پرسید.

ه:هممم،میتونی بگی لویی.اهمیتی نداره اگر با احترام صداش نکنی.

ف:وقتی همسر شما بشه،اهمیت دار نمیشه؟

ه:من اهمیت نمیدم،پس نه.

ف:و قرارداد؟

هری به سمت فرانسیس رفت و چونشو گرفت و سرشو بالا گرفت تا بتونه مستقیم بهش نگاه کنه.

ه:فکر میکنم عقلتو از دست دادی.در مورد قرارداد باهاش حرف بزنم تا به همه بگه؟

ف:پس چطوری میخواید....

هری وسط حرفش پرید و چونشو فشار داد.

ه:به خاطر یه قرارداد تمام زحماتم،تلاشام برای داشتن شرکتا،حتی قبول ازدواج با اون به خاطر راضی کردن خانوادم،رو نابود کنم؟اونقدرم به اون قرارداد احتیاج ندارم،ازدواجمون خودش یه قرارداده.

ف:ولی یه قرارداد بی دی اس ام نیست.

هری خندید.در واقع باید به خاطر بازخواستای فرانسیس ازش عصبانی میشد ولی واقعا نمیتونست بیخیال ادامه دادن این بحث بشه.

ه:داری اون بچه رو نجات میدی...

دستشو رو کمر فرانسیس گذاشت.

ه:یا بیبیم داره حسودی میکنه؟

فرانسیس با شنیدن کلمه بیبی خودشو به هری نزدیک تر کرد.این براش خیلی ناراحت کننده بود که تو حرفاش منتظر باشه تا ببینه باید خودش به عنوان دستیار هری صحبت و رفتار کنه یا سابش.اوایل فهمیدنش سخت بود ولی الان حتی از روی نوع لمس شدنش و صدا شدنش توسط هری میفهمید که میخواد فرانسیس چطوری رفتار کنه.ولی مشکلش الان توجه کمی بود که از هری میگرفت،مطمئنا هر دام دیگه ای بود باهاش بهتر رفتار میکرد ولی فرانسیس اعتراضی به هری نمیکرد.

ف:تنبیه میشم اگر بگم اره؟

ه:نه،تا حالا حسادتتو ندیده بودم.

My husband,My sir[L.S]Where stories live. Discover now