(سم) - هی تونی رد کن بیاد! ما بردیم!!
سم باخنده گفت و چشمکی برای پیتر زد. تونی کیف پولش رو از جیبش درآورد و با بی میلی ده دلاری رو توی دستش گذاشت و کنار استیو نشست.
+این واقعا احمقانه بود که روی گروه نات شرط نبستم
استیو ابروهاش بالارفت و با لبخند نمکی گفت
-تو رو من شرط بسته بودی؟
+همیشه هانی!
تونی گفت و خندید. کلینت گاز دیگه ای به ساندویچش زد وگفت
(کلینت) - هی سم اون خنده مسخره ات رو جمع کن بازی هنوز تموم نشده...
(سم) - بارتون ما بجز دوست دختر روسیت، اسپایدی رو تو گروهمون داریم چه شگردی میخوای روکنی واقعا؟
(کلینت) - مطمئنم من و هارلی میتونیم از پس تو و پیتر بربیایم... مگه هارلی؟
(هارلی) - اوه.... اگه قراره گروه انتخاب کنیم من و پیتر میتونیم همتونو شکست بدیم
(سم) - بووووم!
(کلینت) - این حرف نهاییته پسر؟؟
پیتر باخنده گفت
(پیتر) - هی خیلی جبهه نگیرید من و هارلی فقط باهم هماهنگ تریم....درست مثل یه تیم واقعی!!!
(سم) - اوه تو الان به ما تیکه انداختی پسر؟
نات با ابروهای بالارفته گفت
(ناتاشا) - یعنی ما شبیه همتیمی ها نیستیم!؟
پیتر و هارلی جوابشون رو با خنده میدادند. کلینت با صدای بلندتری گفت
(کلینت) - هی استیو نمیخوای به پسرات چیزی بگی؟
+حرف حساب جواب نداره بارتون!!
تونی و استیو همونطور که به پسراشون نگاه میکردند میخندید.
(کلینت) - چرا داره.... ومن و سم قراره به این پسرا یه درس حسابی بدیم
(هارلی) - شدیدا منتظرشم!
هارلی شیطون خندید و صدای خنده سم وکلینت هم بلند شد.
_قربان ببخشید مزاحم میشم
+چی شده جارویس؟
_آژیر خطر پایگاه به صدا دراومده و رئیس امنیت خواسته سریعا خودتون رو به پایگاه اونجرز برسونید
استیو زیرلب اسم باکی رو آورد و با وحشت از جاش پاشد.
وبعداز اون همه بلند شدند، تونی از جارویس خواست زره اش رو آماده کنه و استیو مورگان رو به بغل هارلی داد
-امیدوارم قضیه اونقدر جدی نباشه...
.
-این چه معنی داره؟
همه توی اتاق کنفرانس دورهم جمع شده بودند و موشکافانه عکس هایی که جلوی روشون به نمایش دراومده بود رو نگاه میکردند. تونی بعداز چند دقیقه باحرص تبلتش رو روی میز گذاشت و گفت
+یکی از دوربین های ضلع جنوبیه پایگاه رو هک کردن، اینقدر از پایگاه اطلاعات داشتن که بدونن اون قسمت نقطه کور بوده و نه تنها دوربین دیگه ای نداشته بلکه نگهبانی هم نداشته... اصلا معلوم نیست از چه زمانی این رو دیواره!!...
ناتاشا روی قسمتی زوم کرد و گفت
(نات) - این رد خونه؟
(کلینت) - نه رنگه... رنگه شبیه خونه!
سم دست به سینه به صندلیش تکیه دادو گفت
(سم) - من نمیفهمم چرا باید خودشون رو این همه به زحمت بندازن که فقط یه نقاشی رو دیوار بکشن!
بروس عینکش رو از چشمش برداشت و روبه سم گفت
(بروس) - درواقع بهش میگن گرافیتی، یه نوع ناهنجاری، یه رفتار قانونگریزانه به حساب میاد. والبته یه هنری که نوجوون ها علاقه زیادی بهش دارن....البته فقط این نیست! گرافیتی ها میتونن پیام های سیاسی و اعتراضی هم داشته باشن!
استیو سرتکون داد و مطمئن گفت
-و این مطمئنا هایدراعه.....
(نات) - استیو ما هایدرا رو از بین بردیم!
-زولا گفت یک سر رو که قطع کنی، دوتا دیگه جاش درمیاد! مگه همین نشد؟ وقتی رد اسکال از بین رفت... هایدرا به حیاتش زیرسایه شیلد ادامه داد
(کلینت) - خب این دفعه چه فرقی میکنه؟چرا باید، آشکارا وارد عمل بشن، وقتی میتونن مخفیانه پیش برن؟
کلینت هم مثل بقیه اشون سردرگم بود و استیو خودش هم جواب درستی به این پرسش ها نداشت.
بروس به حمایت از استیو برخاست
(بروس) - این مسلما هایدراعه.... اون اچ مخوف و اسکلت قرمزی که در وسطش قرار داره....خب رد اسکال نمادی از هایدراعه و اچ هم حرف اولش!! دیگه واضح تراز این؟
همه سرتکون دادند. سم همچنان پافشاری میکرد
(سم) - اخه چرا هایدرا باید این کارو بکنه؟
(نات) - حتما میخواد پیامی رو برسونه... میخواد قدرتش رو نشون بده....
تونی در تایید حرف ناتاشا از جاش پاشد و روی قسمت پایینی عکس زوم کرد
+این هم گرافی از اعضای اونجرزه.... اون خط قرمز روی چشم هامون میترسوندم!
-حتما یه جور پیام تهدیدآمیزه، تونی نمیتونی بفهمی کی دوربین رو هک کرده؟
+من تلاشم رو کردم! ولی اون سرور از شبکه خارج شده... و ردپاش رو پاک کرده.... پس تا دوباره به شبکه برنگرده قابل ردیابی نیست! .... از جارویس خواستم تا درصورت وصل شدن سرورش موقعیتش رو شناسایی کنه، اما معلوم نیست کی این اتفاق میوفته!!
(سم) - این خیلی مشکوکه... مخصوصا وقتی همزمان میشه با هفته ای که ما وینترسولجر رو به پایگاه آوردیم!
اوه باکی...
استیو برای لحظه ای کاملا از یاد برده بود که باکی هم توی پایگاهه
-موافقم! این حتما یه ربطی به باکی داره....اون جاش امن نیست... باید منتقلش کنیم
(نات) - کجا استیو؟ پایگاه اونجرز باید امنترین مکان برامون میبود!!
(کلینت) - که از قرار معلوم نیست! معلوم نیست به کی میتونیم اطمینان کنیم!... باید منتقل بشه و بهتره کسی روهم از موقعیت جدیدش مطلع نکنیم
استیو سرتکون داد
-اره باید فقط خودمون از موقعیتش خبر داشته باشیم...
تونی به بیمیلی سرتکون داد و گفت
+خب.... تنها سوالی که میمونه اینکه وضعیت باکی جوری هست که بشه منتقلش کرد یانه؟!
استیو درتایید حرف تونی روبه بروس گفت
-بروس تو دکتر فالن رو چقدر میشناسی؟ بهش اعتماد داری؟
(بروس) - اوه اره.... اره.... ما دوست های خوبی برای همیم...
-خب... پس جارویس از دکتر فالن بخواه به اتاق کنفرانس بیاد
YOU ARE READING
Marvelous Drama Season 1
Fanfictionشیپ: استیو و تونی / استیو و باکی ژانر: درام، عاشقانه وضعیت: فصل اول توصیحات: باکی برگشت... بعداز سالها!!! قرن ها شاید... خیلی دور، خیلی محال! برگشت و... زندگی تونی و استیو بخاطرش دستخوش تغییراتی شد! تونی: هیچوقت فکرنمیکردم یه روز عاشق بشم! ازدوا...