جاست عکس پارت😌😂😂
الاغ خود به خود به وی ووشیان نزدیک شد و درست زمانی که موجی از تهذیبگران از پایین تپه نزدیک شدن، ناله کرد. شاگردان فرقههای مختلف شکایت کردند:"فرقه جین و جیانگ، ارباب جین جوان رو بیش از حد لوس میکنند اون هنوز خیلی جوونه، اما اینقدر مغرور و بی ادبه. گر بزارن فرقه لنلینگ جین رو داشته باشه، کی می دونه چه اتفاقی میفته؟ فکر نمی کنم زنده بمونیم."
جیانگ چنگ اخم کرد. او به خاطر شنیدن این نوع شایعات از مردم متنفر بود. چرا نمی تونن یاد بگیرن که سرشون تو زندگی خودشون باشه؟
یک زن تزکیهکننده آهی کشید، " چرا لوسش نکنن؟ او هر دو والدینش تو سن کم از دست داد..."
"خواهر، اینطوری سنگ رو سنگ بند نمیشه. خب که چی پدر و مادرش مردن؟ خیلیها هستن که هر دو والدینشون رو از دست دادن و یتیمن. اگر همه مثل او رفتار می کردن، پس چه اتفاقی میفتاد؟"" وی ووشیان انقدر ظالم بود که به اون زن آسیب زد. مادر جین لینگ از نظر خونی خواهر بزرگ جیانگ چنگ بود. شیجیه وی ووشیان، کسی که اونو بزرگ کرد."
"این واقعاً برای جیانگ یانلی خیلی بد بود، بزرگ کردن گرگی که برای گاز گرفتن دست خودش چرخید. جین زیشوان از این هم بدتر بود. فقط به این دلیل که از وی ووشیان خوشش نمیومد، در نهایت هر دو مردن."جین لینگ شمشیرش رو محکم گرفت. او به شایعاتی که در موردش می شد اهمیتی نمی داد. او تک تکشون رو شنیده بود و چندین بار هم، به لطف جین چان و دوستاش که همه رو چندین بار تو صورتش فریاد زدن. اما تلاش برای درک گره های بین والدینش و وی ووشیان، افکار و احساساتش رو آشفته کرد.
"چرا وی ووشیان یه ربطی به همه داره؟.."
شنیدن حرف کسی که می گفت هانگوانگ-جون و وی ووشیان قبلاً از یکدیگر متنفر بودن باعث شد برخی از تزکیه کنندگان احساس ناباوری کنن.
چطور دهنشون کف نمیکرد وقتی که دو تزکیه کننده مورد بحث در حال حاضر عاشق و با خوشحالی ازدواج کرده بودن؟ اگرچه، این باعث تعجبشون شد که این دو تزکیهکننده معروف، که بهاندازه روز و شب متفاوت به نظر میرسن، چطوری الان میتونن اینقدر دوستداشتنی رفتار کنن.
YOU ARE READING
CAVE OF MEMORIES
Fantasy*غار خاطرات* فکر کنم اولین نمونه فارسی ریکشن باشه این فقط یه روز عادی تو دنیای تهذیبگری بود...یا درواقع اینطور به نظر میومد؛ البته قبل از اینکه خواب آلودگی عجیبی به سراغشون بیاد و دنیا جلو چشمشون سیاه بشه.