62

281 72 239
                                    

چین به من این صحنه رو بدهکاره 😢

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

چین به من این صحنه رو بدهکاره 😢


لان وانگجی چشم بست و سرش رو به پهلو چرخاند. وی ووشیان در این مورد اضافه کرد:"اشکالی نداره که! کی خرگوش دوست نداره؟ منم دوستشون دارم واقعا خوشمزه‌ان!  هانگوانگ-جون. دیشب خیلی مست بودی، احتمالاً الان احساس خوبی نداری. صورتت رو بشور و یکم آب بخور، قبل از حرکت دوباره کمی استراحت کن." این بار به سمت جنوب غربی اشاره کرد. "میرم طبقه پایین صبحانه بخرم و مزاحمت نمیشم."

لان جینگی به طرف لان سیژوی خم شد و زمزمه کرد:"شاید دیگه نباید اجازه بدیم ارشد وی به خرگوش‌ها نزدیک بشه."

لان سیژوی گفت:" فقط شوخی می کرد. ارشد وی خرگوش‌های هانگوانگ جون رو دوست داره."

با این حال، لان جینگی نگرانی هایی داشت و با تردید ابروهاشو بالا انداخت. "فکر میکنی واقعا دوسشون داره؟"

لان وانگجی در اتاق ماند تا کمی استراحت کنه، در حالی که وی ووشیان با پول لان وانگجی صبحانه خرید. در حالی که منتظر بود، به طبقه پایین رفت، مسافرخانه رو ترک کرد و در اطراف منطقه قدم زد، در طول مسیر میان وعده خرید. روی راه پله‌ای نشست و گروهی متشکل از بچه های سیزده، چهارده ساله رو دید که در خیابان می دویدند.
بچه جلویی در حالی که یک ریسمان بلند در دست داشت دوید. در انتهای رشته، بادبادکی در هوا بالا و پایین می رقصید. بچه های پشت سر او تیر و کمان اسباب بازی داشتن و در حالی که بادبادک رو تعقیب و شلیک می کردن فریاد می زدند.
لب های وی ووشیانبه لبخندی نوستالژیک تبدیل شد. 

جیانگ چنگ مجبور نبود حدس بزنه که احتمالاً وی ووشیان چه چیزی رو به یاد آورده.... روزهای قدیم.

ناگهان باد شدیدی وزید و بادبادک افتاد. یکی از بچه ها فریاد زد: "اوه نه، خورشید غروب کرد!"

اکثریت حاضر در غار بلافاصله فهمیدن که این بچه‌ها احتمالاً به تقلید از کمپین سقوط خورشید مشغول بازی هستن.

"هی، ما قبلا همچین چیزی بازی نمی‌کردیم؟" یکی از نوجوانان پرسید و برادر رزمیش از همان فرقه سر تکان داد.


بچه ها تعقیب و گریز رو متوقف کردند و در حالی که دور هم جمع شده بودند، شروع به بحث کردند:"چیکار کنیم؟ ما حتی به خورشید شلیک نکردیم و خودش افتاد. حالا رهبر کیه؟"
یکی دستش رو بلند کرد و گفت:‌"البته من! من جین گوانگیائو هستم. من شرور بزرگ فرقه ون رو کشتم!"

CAVE OF MEMORIES Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon