ناگهان صدای شکستن از روی میز آمد. کیسه چیانکون رو در حال تقلا پیدا کردند. وی ووشیان به سمت فلوتس رفت اما پیداش نکرد. برگشت و دید که لان وانگجی روی فلوت چیزی کنده کاری کرد. وقتی فلوت رو پس گرفت، متوجه شد که خیلی ظریفتر شده.
لان وانگجی گفت:"درست بزن."یکی از شاگردان گوسو لان دو کف دستش رو به حالت دعا به هم فشار داد، "از خدایان سپاسگزاریم که هانگوانگ جون گوشمون رو نجات داد."
لان جینگی با تکان دادن سر و اخم جدی به او ملحق شد و گفت: "ما به اندازه کافی صدای وحشتناک تحمل کردیم."
"حداقل الان دیگه تموم شد."
وی ووشیان با حالتی سرگرم کننده گفت:"شما پسرها خیلی دراماتیکید. شاید بهتر باشه وقتی تو مقر ابر تنبیهتون میکنن مخصوصا بد فلوت بزنم!"
نگاههای وحشت زده رو صورتشون، به شدت تحریکش میکرد تا بیشتر اذیتشون کنه.
لان وانگجی اظهار کرد:"صدای بیش از حد در فضای ابری غدقنه."بعد از اینکه با هم استراحت را نواختن، وی ووشیان فلوت را به کمرش چسبوند:"چند روزی بود که انقدر عصبانی نشده بود. انگار چیزی بهش سیخونک زده."
لان وانگجی سری تکان داد و رو به او کرد: "و این چیز روی توئه."
وی ووشیان بلافاصله به علامت نفرین نگاه کرد." منظورت اینه که ممکنه قسمت دیگهای از بدنش داخل دیوارهای تالار اجدادی فرقه نیه باشه؟"چشمای لان شیچن گرد شد، " یه قسمت از برادر مینگجو اونجا قایم شده؟"
وی ووشیان در حالی که پشت گردنش رو می مالید، سری تکان داد. "بله، جین گوانگ یائو احتمالا این کار رو کرد تا در صورت پیدا شدن، سرنخ به او نرسه."
جین گوانگیائو چیزی جز حسابگر نبود.
صحنه شاگردان فرقه نیه را نمایش داد که دیوارهای داخل مقبره رو تعمیر می کردن. هنگامی که وی ووشیان و لان وانگجی به سمتش رفتن، لبخندی فشرده روی صورتش کشید: "هانگوانگ-جون...و تو..."
وی ووشیان در حالی که با پوزخند میزد گفت:"رهبر فرقه نیه گمونم لازمه دوباره دیوار ها رو تعمیر کنید!" در حالی که نیه هواسانگ با تعجب نگاهش میکرد، لان وانگجی غلاف بیچن رو بیرون آورد و دوباره دیوار رو شکست. نیه هواسانگ در حالی که بادبزن رو محکم گرفته بود، می لرزید و احساس می کرد به قدری مورد ظلم قرار گرفته که در آستانه اشک ریختنه.
YOU ARE READING
CAVE OF MEMORIES
Fantasy*غار خاطرات* فکر کنم اولین نمونه فارسی ریکشن باشه این فقط یه روز عادی تو دنیای تهذیبگری بود...یا درواقع اینطور به نظر میومد؛ البته قبل از اینکه خواب آلودگی عجیبی به سراغشون بیاد و دنیا جلو چشمشون سیاه بشه.