او چندان امیدوار نبود که لان وانگجی بخواد باهاش بنوشه به همین دلیل فقط فنجون خودش رو از شراب پر کرد، هرچند در سکوت به او خیره موند. لان وانگجی به آرامی آستین هاش رو کنار زد،فنجانی آماده کرد و بعد از مکث کوتاهی به آرامی برای خودش شراب ریخت.
لان جینگی دستی روی پیشونیش کشید و گفت:"وای نه! هانگوانگجون دوباره قراره مست بشه و من اصلا واسه کارایی که ممکنه انجام بدن آماده نیستم!"
لان سیژوی سعی کرد لبخند امیدوار کنندهای بزنه اما شکست خورد:"بیا فقط امیدوار باشیم چیزی نشه..."
وی ووشیان که حقیقتا شگفت زده شده بود گفت:"هانگوانگ جون،تو آدم با مالحظه ای هستیا!واقعا میخوای با من بنوشی؟"
میهوا چرخی به چشمهاش داد و زیر لبی زمزمه کرد:"نه پس به خاطر عمت میخواد شراب بخوره!"
آخرین باری که با هم شراب نوشیدند،وی ووشیان چندان به چهره لان وانگجی توجه نکرده بود ولی این بار با دقت صورتش رو مورد بررسی قرار داد. لان وانگجی بهنگام نوشیدن چشمان خود را بست. با اخمی شراب را کامل سر کشید. پس از اینکه لبهاش رو به آرامی محتویات فنجان رو تمام کرد، چشماش رو گشود. غباری مه آلود درونشون بود. وی ووشیان دستش رو زیر چانه نهاده و در سکوت به شمردن پرداخت،همونطور که انتظار داشت وقتی به
عدد هشت رسید، لان وانگجی فنجان رو پایین گذاشت، پیشانی خود را لمس نموده، چشماش رو
بسته و بخواب رفت. وی ووشیان کاملا متقاعد شد که لان وانگجی پیش از مست شدن بخواب میره.
بنا به دلایل نا شناخته ای، احساس اشتیاق خاصی داشت. تمام شراب باقیمانده را با یک قلپ
سرکشید. سر پا ایستاد و به آرامی در اتاق راه رفت. دستاشو پشت خود جمع کرده و بعد از لحظه ای کنار لان وانگجی خم شد و در گوشش زمزمه کرد:"لان جان؟"
پاسخی نشنید پس ادامه داد:"برادر وانگجی؟"
لان وانگجی سرش رو به دست راست خود تکیه داده و در آرامترین حالت ممکن نفس میکشید.
صورت و دستش حالتی بی عیب و نقص داشت.او بمانند تکه ای یشم بنظر میرسید. عطر خوش
چوب صندل تمام وجودش رو احاطه کرده و احساس خنکی دل انگیزی به انسان میداد. هرچند حالا این عطر با بوی خوش شراب کهنه ترکیب شده و با سایه گرمش در سردی نفوذ میکرد. با بوی عطرش انسان مست میشد.
STAI LEGGENDO
CAVE OF MEMORIES
Fantasy*غار خاطرات* فکر کنم اولین نمونه فارسی ریکشن باشه این فقط یه روز عادی تو دنیای تهذیبگری بود...یا درواقع اینطور به نظر میومد؛ البته قبل از اینکه خواب آلودگی عجیبی به سراغشون بیاد و دنیا جلو چشمشون سیاه بشه.