وی ووشیان با ستایش صحبت کرد:"به همین دلیله که فقط روح آ-یان برگشت و همچنین دلیل اینکه آهنگر ژنگ روحش رو از دست داد. با این که روح آیان پس داده شد، اما هنوز کمی شکسته بود. بعد از بازگشت روحش، ناخودآگاه شروع به تقلید از رقص مجسمه الهه و حتی لبخندش کرده بود.
"پس به همین دلیله که اختراعات وی ووشیان جواب نداد چون تبادل مساوی آرزو و مکیدن روح اخلاقی و منصفانه به نظر می رسید. این شیطان محسوب نمیشه، اما قطعاً مسیر اشتباهی طی کرده است." برادر لیو برای تزکیهکننده نادان و برادر رزمیش که هر دو سرشون رو به نشانه درک تکون دادن، توضیح داد.
"برادر لیو واقعاً باهوشه" درست مثل وی ووشیان." تزکیه کننده نادان فریاد زد که باعث شد برادر رزمیش به بازوش ضربه بزنه.
" این یک تعریفه؟ چطور میتونی اونو با پدرسالار یلینگ مقایسه کنی؟"
اما قبل از اینکه بتون پاسخ بده، برادر لیو گفت:"اشکال نداره. این یک واقعیت شناخته شده است که وی ووشیان یک نابغه است. "
برادر رزمی اخم کرد در حالی که تزکیه کننده نادان پوزخندی زد و سرش رو به علامت تایید تکون داد.
لان جینگی با صدای بلند فریاد زد:"صبر کن! همین الان توی معبد، روح یک نفر تلف شد، اما ما نشنیدیم که آرزو کنه!"
وی ووشیان ایستاد و گفت:"روح کسی تلف شد؟ همه اتفاقهایی که افتاد برام تعریف کن، یک کلمهاش هم یادت نره!"
لان سیژوی سناریوی رخ داده رو به وضوح و سریع تکرار کرد. پس از گوش دادن، وی ووشیان صحبت کرد:"چطور این آرزو نیست؟ قطعاً هست! الهه روح گیر درست مقابلشون قرار داشت و آرزو رو برآورده کرد. بعد، نوبت گرفتن قربانی رسید!"
جین لینگ وقتی نگاه جیانگ چنگ به سمتش چرخید اخم کرد و گفت:"من نمی دونستم مجسمه این کار رو می کنه، باشه؟ اگر میدونستم این حرف رو نمیزدم."
جیانگ چنگ زبانش رو محکم به فکش فشرد و تهدید کرد:"شاید باید تو رو توی فضای ابری بندازم تا بتونی یاد بگیری چطور قبل از اقدام کردن برای یک بار هم که شده اول فکر کنی!"
جین لین دهنش رو برای تلافی باز کرده بود، اما وقتی حرف داییش رو تحلیل کرد و چشماش گرد شد. یک نگاه به لان سیژوی و لان جینگی انداخت و بعد به جیانگ چنگ نگاه کرد. لب هاش رو فشرد و گفت:"اگر می خوای، پس چاره ای ندارم."
YOU ARE READING
CAVE OF MEMORIES
Fantasy*غار خاطرات* فکر کنم اولین نمونه فارسی ریکشن باشه این فقط یه روز عادی تو دنیای تهذیبگری بود...یا درواقع اینطور به نظر میومد؛ البته قبل از اینکه خواب آلودگی عجیبی به سراغشون بیاد و دنیا جلو چشمشون سیاه بشه.