لان سیژوی اول به هانگوانگ جون تعظیم کرد:"این شاگرد به خاطر سهل انگاری معذرت میخواد. این غیرمسئولانه از جانب او بود." بقیه هم با عجله ازش تقلید و زمزمه معذرت خواهی کردن.
هانگوانگ جون سری تکون داد. "مجازات بعدا تعیین میشه."
"بله، هانگوانگ جون."لان سیژویی به دنبالش دوید، "ارباب جوان مو! از کجا می دونستی که اون روح یا جانور روح خوار نبود، بلکه مجسمه الهه بود؟!"
"از کجا می دونستم؟ خودم دیدم."لان جینگی هم به طرف او دوید، "چیو دیدی؟ ما چیزهای زیادی توی کوه دیدیم."
"خب؟ دقیقا چی دیدین؟"
"چه چیز دیگهای می تونه وجود داشته باشه؟ فقط ارواح مرده وجود داشت.""درسته، ارواح مرده وجود داشت. به همین دلیله که ممکن نیست روح یا جانوری روح گیر باشه. ساده است؛ اگر یکی از این دوتا بود، با این همه ارواح مرده توی منطقه، خوردن اونا رو انتخاب می کرد؟ نه، این کار رو نمیکرد."
لان سیژوی و لان جینگی به طور همزمان پرسیدن:"چرا؟"
ووشیان با عصبانیت آهی کشید، "چرا فرقه گوسولان نمی تونه مزخرفات کمتر آزاردهنده و طولانی مثل آداب تزکیه، شجره نامه و تاریخ رو آموزش بده و چیزهای کاربردی تری رو آموزش بده؟ درک این موضوع چقدر سخته؟"
سپس توضیح داد که چطور روحهای مرده نسبت به روحهای زنده راحتتر جذب میشن، چون بدنهای فیزیکی مانعی هستن که باید ازش عبور کنن.
وی ووشیان وقتی شنید که آموزههای گوسو لان رو نقد میکنه، به طرز عجیبی خندید. انقدر می خواست این به گوش لان چیرن برسه که، جلوی اون بچه ها گفتش..
لان کوچولوها ، به غیر از سیژوی، همه با چشمایی که عملاً فریاد می زدن کسی که اینطوری درمورد قبیلهشون حرف میزنه مستحق مجازاته، به سمت هانگوانگجون چرخیدن. درسته دیگه؟ فقط اونها نبودن، نه؟!"متاسفم، لان ژان، فقط..." وی ووشیان به وضعیت روی صفحه اشاره کرد اما بعد هانگوانگ-جون دستش رو بالا برد و حرکاتش رو خاموش کرد.
"نه. حق با وی یینگه. به درس های عملی بیشتری نیازه."
لان چیرن با صدای بلند تمسخر کرد در حالی که لان شیچن به آرامی خرخر می کرد.
DU LIEST GERADE
CAVE OF MEMORIES
Fantasy*غار خاطرات* فکر کنم اولین نمونه فارسی ریکشن باشه این فقط یه روز عادی تو دنیای تهذیبگری بود...یا درواقع اینطور به نظر میومد؛ البته قبل از اینکه خواب آلودگی عجیبی به سراغشون بیاد و دنیا جلو چشمشون سیاه بشه.