41

269 62 65
                                    

صحنه‌ای که صفحه نشان داد، یک دیوار بلند در عمارت ابری بود که طرح‌های مختلفی رو نشان می‌داد که نشان‌دهنده تاریخشون بود

اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.

صحنه‌ای که صفحه نشان داد، یک دیوار بلند در عمارت ابری بود که طرح‌های مختلفی رو نشان می‌داد که نشان‌دهنده تاریخشون بود. 
وی ووشیان خندید، "بنابراین، بنیانگذار فرقه لان یک راهب بوده، جای تعجب نیست! او برای دیدن با یک نفر به دنیای فانی اومد، و هر جا که می‌رفت، دنبالش می‌کرد. اما چرا همچیم شخصی چنین فرزندان غیرعاشقانه ای تولید کرده؟"

نیه هواسانگ نتونست جلوی خنده اش رو بگیره، "وی شیونگ، این وسیله با توجه به اینکه در نهایت با کی ازدواج کردی، بهت تو دهنی میزنه!.." 

وی ووشیان ناله کرد:"می دونم، می دونم. چرا این باید بهم یادآوری کنه که چنین چیزی گفتم؟" او با اخم به سمت لان وانگجی حرکت کرد: "خانواده‌ات قطعاً از نوادگان لان آن هستن لان ژان. تو رمانتیک ترین کسی هستی که من می شناسم."

لان وانگجی در حالی که صورت وی ووشیان رو نوازش می‌کرد، لبخند زد:"همم."

وی ووشیان صدای گروهی از پسرا رو شنید که در حال گپ زدن بودن و یکیشون پرسید: "زیشوان شیونگ، به نظرت بهترین دختر کیه؟"
وی ووشیان و جیانگ چنگ هر دو به پسری در ردیف اول کلاس نگاه کردند.

جیانگ چنگ و وی ووشیان یخ زدند و ناگهان این لحظه رو به یاد آوردن در حالی که جین لینگ با دقت بیشتری نشسته بود و چشماش به صفحه نمایش قفل بود. 

شخص دیگری گفت:"بهتره که در این مورد از زیشوان شیونگ سؤال نکنی. او قبلاً نامزد کرده، جوابش قطعاً نامزدشه."

وی ووشیان گفت:"جین لینگ." همزمان با جیانگ چنگ که اون پسر رو صدا زد:"آ لینگ."

پسر سرش رو به طرف اونها چرخوند، اخم کنجکاوانه روی صورتش خیلی شبیه پدرش بود. 

وقتی جیانگ چنگ نمی‌دونست از کجا شروع کنه، وی ووشیان وارد عمل شد، "قسمت‌های بعدی... ممکنه چیزی نباشه که دوست داشته باشی ببینی."

"فقط یک لحظه چشم و گوش هات رو ببند. " جیانگ چنگ اضافه کرد و جین لینگ رو بیشتر گیج کرد. 

"چی؟ اما پ پدر من..." 

وی ووشیان گفت:"یادت هست که گفتم در گذشته با پدرت دوست نبودیم؟ خب، این مربوط به چیزیه که او در مورد مادرت گفت."

CAVE OF MEMORIES حيث تعيش القصص. اكتشف الآن