69

264 68 236
                                    

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.




وی ووشیان متوجه شد که تمام اجساد متحرک در شهر یی تحت کنترل "شیائو شینگچن" هستن و او می خواست که وی ووشیان یه لطف کوچیک بهش کنه.
شیائو شینگچن یک کیسه گیر انداختن روح بیرون آورد و روی میز گذاشت."لطفا."
وی ووشیان دستش رو روی کیسه گذاشت. "این روح کیه؟ خیلی داغون شده. حتی چسب هم نمی تونه اینو به هم بچسبونه. یه جوری ضعیفه که دستش بزنی نابود میشه."
شیائو شینگچن گفت: "اگر روحش سالم بود دیگه چه نیازی به کمک تو داشتم؟"

جین لینگ لب برچید:"هنوز نمیفهمم چرا از ارشد وی میخواست روح کسی رو که کشته وصل کنه؟"

سیژوی گفت:"شاید پشیمونی؟"

"پشیمونی؟ اونم اون یارو؟"

"گفتم که شاید!"

وی ووشیان دستش رو برداشت و توضیح داد:"تعمیر یه روح شکسته غیرممکنه." با این حال، شیائو شینگچن پاسخ داد:"من نمی فهمم و برام مهم نیست. حتی اگر نخوای، باید به من لطف کنی. ارشد، یادت نره که بچه هات هنوز اون بیرونن و منتظرن تا کمکشون کنی از خطر بیرون بیان."

رهبر فرقه اویانگ به پسرش گفت:"دفعه بعد، زیاد به فرمانده ییلینگ تکیه نکن وگرنه همیشه گروگان میشی."

"میدونم! واسه همین می خوام قوی تر بشم تا بتونم از افرادی که دوستشون دارم محافظت کنم."


وی ووشیان خندید:"من هم ترجیح میدگ به جای گوش دادن به داستان‌ها، حضوری ببینمت. ژو یانگ، چرا به جای نقش بازی خود واقعیت رو نشون نمیدی؟"

نام ژو یانگ صدای خفیفی در داخل غار به راه انداخت، نفس نفس زدن و زمزمه های فراوان محیط رو خفه کرد.
"ژو یانگ؟!" 
"این ژو یانگه؟" 

 شیائو شینگچن با مکثی کوتاه دستش رو بالا برد و باند دور چشمشو برداشت. 

به محض اینکه چهره اش فاش شد، مینگ یو فحش داد."گوه توش!"

میلی با کنجکاوی نگاهش کرد. "چته؟"

"حس میکنم از دمپایی ابری تو دهنی خوردم..."

میهوا خرخر کرد:"ظاهر زیبا سیرت زشت که میگن همینه!"  

ژو یانگ باندها رو به طرفین پرت کرد، "اوه اوه. تو فهمیدی!"
وی ووشیان گفت:‌"عمداً وانمود کردی درد داری تا وجدانمون نزاره به  چشم بندت دست بزنیم. عمداً شوانگهوا رو نشونمون دادی تا فکر کنیم شیائو شینگچنی. خیلی هم خوب این نقش رو بازی کردی.  باورم شده بود!"

CAVE OF MEMORIES Donde viven las historias. Descúbrelo ahora