6 Heart Of The Scenario

112 29 0
                                    

Chapter 6:
Jungkook P. O. V :
اون شب رو پیش دوست قدیمیم، تهجو گذروندم!
¥هیونگ!
+قبلنا هیونگ بودم! الان 60 سال ازت کوچیک ترم! هم سن نوه تم!
¥کوکی!
+جانم؟
¥تهیونگ میخواد اِغفالت کنه!
+وات؟
¥اون به همه ی زمین و زمون همیشه در حال فحش دادنه! عجیبه که به تو فحش نمیده!
+از اونجایی که خیلی هاتم، کراش زده روم! شاید هم برای اینه که آیدول زندگیش رو دیده اینجوری باهام خوبه!
همون موقع تهیونگ وارد اتاق شد و گفت:
-کوکی! برام فیلم بازی میکنی؟
+هاه؟
-هاه نداره! برام فیلم بازی میکنی یا نه؟
+فیلمنامه؟
-نویسنده امروز شروعش کرد! ولی تا دو هفته ی دیگه آماده میشه!
+چی؟ چقد زود؟
-کارای من همیشه همینطوری سریع پیش میره!
+حالا حداقل بگو راجع به چیه؟
-سرنوشت یک کیم!
+شوخی میکنی!
-نه کاملا جدیم!
+باشه!
تلفنم زنگ خورد! بر داشتم
+الو؟
*جی هوپم! خواستم اطلاع بدم ماموریت اولت تموم شده همین الان اوکیه ماموریت دوم هم دادی! ماموریت سومت اینه که فیلم رو کامل و درست بازی کنی! اگه واقعا میخوای بفهمی قصه‌ی اون سرنوشت کیم چی بوده با تهیونگ پاشو بیا به آدرسی که واست میفرستم!
و تلفن رو قطع کرد! پوکر تهیونگ رو نگاه کردم!
+ت.. تهیونگ!
-هیونگتم!
+خفه شو! من 60 سال ازت بزرگ ترم!
-متولد 1997 هستی ولی من متولد 1995 هستم! بگذریم ... چیزی میخواستی بگی؟
+اون پسری که منو از 1950 منتقل کرد 2018 الان زنگ زد!
-خب؟
+گفت اگه میخوای داستان کامل و واقعیه سرنوشت یه کیم رو بشنوین بریم به آدرسی که برام می‌فرسته!
-واقعیه؟
+تا نریم اونجا چیزی رو نمی‌فهمیم!تهجو تو هم میای؟
¥نه... به سلامت... بهتون خوش بگذره! و اینکه هیونگ...اون مورد اولی که گفتی درسته نه آیدول!
-چی شده؟
+هیچی ولش کن! پول داری سر راه بریم یه چیز جدید که تو این 60 سال اختراع شد بخوریم؟
-لوب!
+هاه؟
-آ... نه هیچی.... لوبیا!
+لوبیا که از 100 هزار سال پیش هم بوده!
-لوب... یا.... بات پلاگ؟
+بات... بِلاگ؟؟
-نه نه نه نه نه نه نه! هات دِآگ! کیْ گفت بات پلاگ؟ بی تربیت ها!هات داگ!
+چیییی؟ سگِ داغ!!!!!!!؟؟؟!!!!
-نه کسخل! یه غذاس!
+لوبیا با هات داگ؟ بریم حتما میخوام تجربه اش کنم!
-مطمئنی؟ خشک خشک بیشتر خوش میگذره ها!
¥تهیونگ! خفه شو!
-چشم پدر بزرگ!

MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷Where stories live. Discover now