Chapter 31:
~2 روز بعد~
Yoongi P. O. V :
دیروز کوکی مواد ها رو مخلوط کرد و درست شد... فقط باید صبر کنیم تا آبش تبخیر شه و بلور های شیشه بدست بیاد... آههه واقعا خسته شدم.. 2 روزه نخوابیدم...
👨🏻🔬بچه ها! الان ما تکلیفمون چیه؟
+تکلیفت اینه که الان فقط خفه شی و بذاری من برم یه کم تلویزیون ببینم!
👨🏻⚕️جان؟ چیزی فرمودی؟
+نه فقط گفتم بعد از اینکه این آبش بخار شد باید بیام بهش ناخالصی اضافه کنیم البته فقط 50 گرم تا 100 گرم... بعد هم 2 تا بسته 300 گرمی میکنیم و به... جین،میتونی به اون آشغال بفروشیش؟
-نه! برات یه ساقی دیگه پیدا میکنم! یه ساقی خفن و معروف!
+اچ<H> رو میشناسی؟
-نه! ولی اسمش آشناس
+همه مواد فروشهای تازه کار از جمله اندر من برا اون کار میکنن! با اندر من خیلی جوری نه؟
-آره، شمارشو میگیرم ازش...
+عالیه! حالا لطفا همه خفه شین میخام تی وی ببینم!
تی وی رو روشن کردم و طبق معمول رو شبکه خبر بود
-اَه! شما دو تا یبس احمق د اما نمیبینن اصن؟ فقط اخبار؟
♭نه اون فقط یه پوششه چون ما فقط با اون پورن میبینیم!
®️یاا! مگه قرار نبود لو ندی؟
+حرفی ندارم...
خواستم کانال رو عوض کنم ولی یهو یادم افتاد دفعه قبل که رو این کانال بود یه خبر خوب گرفتم بذا ببینم الان چی میگه پس گوش دادم اول داشت تبلیغ نشون میداد و بعد : «خمیر دندان های وی تی کازمتیک با خاصیت رنگ سفید کنندگی باعث زیباییت ن همچون آیدول ها میشود! **بیق بوق بیقق اخبار فوری! امروز هواپیما ایر سئول پرواز 297 به مقصد نیوزیلند بر اثر اتمام سوخت که مربوط به اشکال عقربه سوخت بود یک ساعت 45 دقیقه بعد از شروع پرواز در دریای چین سقوط کرد. هنوز لاشه هواپیما پیدا نشده و احتمال میره همه سرنشینان هواپیما که حدود 200 نفر بودند غرق شده باشن. جستجو کنندگان هنوز هیچ اثری از لاشه پیدا نکردن..»
از جین که کنارم نشسته بود پرسیدم:
+گ.. گفت، پ.. پرواز چ.. چند؟
-297 ایر سئول! چطور؟
+ج.. جی هوپ...
با یه سرعتی که خودمم نفهمیدم چجوری گوشیمو از توی جیبم درآوردم و دوباره پیام هوپی رو چک کردم«خداحافظ یونگ...
ساعت 12 ظهر با پرواز 297 اِیر سئول میرم نیوزیلند از اونجا هم میرم کلمبیا.... دلم برات تنگ میشه... مجیک شاپ رو سوزوندم... خاصیتش رو از دست داد...
دوستت دارم
امید قبلات... جی هوپ(هوساک) »
+چ.. چی؟ ن.. نه! ا.. این نمیتونه اتفاق افتاده باشه... اون جادویی بود...
-چیزی شده یونی؟
غدد اشکیم شروع به کار کردن و من شروع کردم گریه کردن
با داد گفتم:
+هوپییی! جانگ هوساک.... عشقم... توی اون پرواز لعنتی بووود..... نههه! این نمیشه!
ژاکتمو کیف پولمو برداشتم و سوئیچ نامجون هم ازش خواستم و بعد از قاپیدنش با سرعت خودمو به ماشینش رسوندم و با بالا ترین سرعت حرکت کردم سمت ججو...
Jin P. O. V :
رنگ پریدگی یونگی رو واضح حس کردم... پشت سرش منم دوییدم و سوار لامبورگینیم شدم و با سرعت پشت سرش حرکت کردم... کم کم. از سئول خارج شد و همچنان داشت میرفت.... با بالا ترین سرعت... شهر بعدی.....
صبح شده بود و رسیده بود به ججو! همچنان داشت حرکت میکرد... رفت و کنار ساحل پارک کرد... خلوت بود هیچکسی دیگه نبود... چشه این؟
از ماشین پیاده شد.. رفت و زانو زد و شروع کرد به داد زدن:
+زندگی خیلی مسخره میشه وقتی چیزی رو که میخوای انجام بدی نداری! من لیاقت زندگی نداشتم! حتی لیاقت زنده بودن هم نداشتم!....
YOU ARE READING
MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷
Fanfiction🔛خلاصه : «با ریتم آهنگ مجیک شاپ بخونین. ثانیه ی 54 تا دقیقه ی 1:44» 'this game you entered is weird. It will change your life. Are you sure you want to do this? Are you sure you want to do this? this game you entered is weird. It will change your l...