9 Destiny Of A Kim

123 27 0
                                    

Chapter 9:
«آنچه گذشت:
Namjoon P. O. V :
پیرزن گفت دم در منتظرم میمونه و من داخل شدم و دوباره همون آهنگ قبلی پخش شد و جی هوپ رو دیدم.»

Namjoon P. O. V :
رفتم سمتش و گفت :" اینجا چیکار میکنی؟ ساحره آوردتت؟ می‌خوای برت گردونم؟ بهش گفته بودم بهت بگه راه برگشتنی نیست!..." وسط حرفش پریدم و گفتم :"نه نه یه لحظه صبر کن نیومدم که برم گردونی. اومدم ازت سوال بپرسم." گفت:"خیلی خب بپرس زود برو." قرارداد رو درآوردم و گذاشتم روی میز ولی قبل از اینکه سوال هایی راجع به قرارداد بپرسم گفتم :
(+حرف های نامجون هست و *حرف های هوپی)
+میتونم این تاریخ لعنتی رو عوض کنم؟
*تو اینجایی که همین کارو بکنی!
+میتونم عاشق شم؟
*تو اینجایی که همین کارو بکنی!
وات؟
+میتونم کسی رو بُکُشَم؟
*تو اینجایی که همین کارو بکنی!
+چرا هر چی می پرسم جوابش 'تو اینجایی که همین کارو بکنی' هست؟
*چون خیلی به فرد مورد نظرت نزدیک شدی!
بعد یه ساعت شنی از پشت میز درآورد و داد بهم و گفت
*این هر وقت تخلیه بشه وقت تو هم تمومه! تا الان 4 روز رفته! و فقط 25 روز وقت داری.
قرارداد رو نشونش دادم
+این رو یه سری چیزای عجیب غریب نشون داده میشه مثلا سرنوشت یک کیم با پارک و پارک با کیم ساخته میشه یا جی سمبل عشق! اینا رو چجوری باید ربط بدم به طرف؟
*نامجون من جای تو بودم همون روز اول می‌فهمیدم! عاقا باید دنبال یه کسی با فامیلی پارک بگردی که اسمش با جی شروع میشه و درگیر مسئله‌ی عشقی هست و بخاطر همین عشق بی صاحاب اگه کمکش نکنی یه تُن آدم به باد میرن! و همین الان پرسیدی یعنی عاشق هم باید بشی کسی رو هم باید بکشی و تاریخ رو تغییر بدی!
هنوز منظورشو نفهمیدم
+عشق جی چه ربطی به مردم داره؟ و من کیو باید بکشم؟ جیجو ؟
*وای نامجون تو چقدر خنگی! گمشو بیرون الان مشتری میاد! گمشو
و حدودا یه جورایی با تیپا از مغازه انداختم بیرون
ساعت شنی رو دستم گرفتم و رفتم سمت ساحره. باهم به سمت قصر راه افتادیم.
من با مقام بالایی که دارم با بدبختی ساحره رو از دروازه عبور دادم با سرعت خودمو به اتاق جیمین رسوندم طوری که حتی یادم رفت کسی داره دنبالم میاد.
رفتم و بدون در زدن وارد اتاق شدم به ساحره هم گفتم پشت در منتظر بمونه. وارد اتاق شدم.
جیمین به شدت رنگ پریده شده بود. جلو رفتم و کنار تختش نشستم. انگار خواب بود چون وقتی صداش کردم چشماشو خواب آلود باز کرد و با لبای غنچه شده هوم گفت. گفتم :"موچی من رفتم پیش جی هوپ. ساحره اومده کمکت حالتو بهتر کنه" همون موقع دستاشو دورم حلق کرد و سعی کرد بشینه و بغلم کرد.
از جام بلند شدم و در رو واسه ساحره باز کردم تا بیاد تو.
اومد کنار مطمئنم و بعد از سلام و احوال پرسی مختصری با جیمین معاینش کرد. دستشو روی چند نقطه از شکم و پهلوی جیمین گذاشت و جیمین با لمس شدن برخی از این نقاط از درد به خودش میپیچید. چند دقیقه بعد گفت :"فهمیدم با چه نوع زهری هست! این زهر رو فقط طبابت خونه داره! کار یکی از اون دخترای عوضیه اونجاس. اونایی که آدمای جیجو هستن! درست کردن پادزهرش دو یا سه هفته طول میکشه!"
گفتم :"مشکلی نیست فقط بگو چیا میخوای و اینکه باید کمکم کنی اونا رو پیدا کنم و از جیجو اعتراف بگیریم تا بتونیم اعدامش کنیم! " گفت :" فعلا بیا بریم طبابت خونه تا بعد! "

MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷Where stories live. Discover now