Chapter 11:
«آنچه گذشت :
Namjoon P. O. V :
+جیمین یه لحظه صبر کن! اسم امپراطور فعلی چیه؟ گیونگ جونگ؟
♡ آره! چطور مگه؟ چیزی راجع به آینده ی کشور هست که... ممکنه بدختمون کنه؟
+اتفاقا خوشبختمون میکنه! جیمین تو جون منو نجات دادی!! داستانش طولانیه! بیا بشین رو تخت برا توضیح بدم!»
Namjoon P. O. V :
جیمین به حرفم گوش داد و همونطور که گفتم روی تخت نشست! از خوشحالی اشک توی چشمام حلقه زده بود و جیمین از این اتفاق خیلی خوب خبر نداشت برای همین نگران پرسید
♡ اتفاقی افتاده؟ ن.. نامجون د.. داری نگرانم میکنی! اتفاقی افتاده یا قراره بیافته؟
کنارش نشستم و محکم بغلش کردم و گفتم
+جیمین! گیونگ جونگ پنجمین امپراطوره گوریوئه؟
♡ آره؟ چ.. را مشکوکی اینقدر؟ قراره ب...بکشتت؟
+نه. جیمین تو.. جیمین... وقتی هنوز آینده بودم جی هوپ بهم گفت اگه داداشت امپراطور بشه گوریو نابود میشه! جیمین.. امپراطور بعد از گیونگ جونگ اسمش سانگ جونگ هست که بهترین امپراطوریه گوریو در تمام مدت وجود گوریو بوده !جیمین..... سانگ جونگ..... تویی!
♡چی؟؟؟؟!!! چرا مزخرف میبافی! مگه نگفته بود جیجو منو به گیونگ جونگ لو میده و من بدبخت میشم؟
+نکته دقیقا اینجاست! اون روز که رفته بودم جی هوپی دو تا سوال خیلی مهم ازش پرسیده بودم و جوابای جالبی گرفتم ازش پرسیدم میتونم کسی رو بکشم و اون جواب داد من اینجام که همین کارو بکنم!
♡یعنی اومدی منو بکشی؟ اگه آره یه اطلاع بده برم تو خونه ی ساحره قایم شم!
+وای نه بچه! همین الان واست توضیح دادم! ببین توی ویکی پدیا تو هیچ برادری نداری!
♡چی چی چییا؟
+ویکیپدیا! فشار نیار مال آیندس! یعنی توی آینده فکر میکنن که تو که ششمین امپراطور گوریو هستی و از سال 981 یهنی دو سال دیگه امپراطور میشی و برادر نداری!
♡چی؟ پس جیجو چیه این وسط؟
+جیجو توی تاریخ نیست و من اینجام که همین کارو بکنم یعنی جیجو رو بکشم!
♡چ.. چی؟
+جیمین یادته بهت گفتم اگه پارک رو پیدا نکنم و مشکلشون حل نکنم و باعث بدبختی مردم گوریو شم میمیرم؟
♡ آره خوب چطور مگه؟
+پارک جی تویی! تو پارک جیمین هستی که من باید زندگیتو نجات بدم و تو زندگیمو نجات بدی! مشکلی که جیهوپ راجع بهش حرف میزد جیجو بود! اونو از سر راه زندگیمون بر میدارم
«راست میگن که هر کسی soulmate یعنی نیمه ی گمشده داره و soulmate من،پارک جیمینه!»
+جیجو منتظرم باش! میام پیدات میکنم و میکشمت
♡ جنی!
+جنی چیه؟
♡ جنی همون دختریه که مسمومم کرده! دوست دختر جیجو!
+دختره ی هرزه ی عوضی!
بلند شدم که از اتاق برم بیرون و اون حرومزاده ها رو پیدا کنم که جیمین دستمو گرفت و گفت: «موفق شو و بکششون تا پیشم بمونی و... سالم بمون!» بغلم کرد و گفت : «مراقب خودت باش!»
+اوه حالا قرار نیست سفر قندهار برم که یه جیجو و دوست دختر هرزشو میخوام برم بکشم!
♡دوستت دارم!
+من خیلی بیشتر دوستت دارم
بعد آروم با انگشت اشاره ام صورتشو بالا آوردم و یه بوس کوچیک روی بینی کوچولوش و یه بوسه ی طولانی روی پیشونیش کاشتم و بعد از فشردنش توی آغوشم از اتاق
خارج شدم!
YOU ARE READING
MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷
Fanfiction🔛خلاصه : «با ریتم آهنگ مجیک شاپ بخونین. ثانیه ی 54 تا دقیقه ی 1:44» 'this game you entered is weird. It will change your life. Are you sure you want to do this? Are you sure you want to do this? this game you entered is weird. It will change your l...