Chapter 1
2020 seoul, South Korea
2020 سئول ،کره جنوبی
Yoongi P. O. V :
از ابتدای تاریخ همیشه فقر بوده و هست و خواهد بود! هیشکی نمیتونه وعده و وعید بده که فقر تموم میشه! اگه فقر از بین بره مهم ترین امید زندگی همه یعنی رقابت از بین میره! خیلی ها توی این رقابت که اسمش زندگیه کنار میکشن و عین ما زندگیشون میشه مثل هر ثانیه زهر مار خورن! مثل هر ثانیه که خودکشی! ما اینجوری نبودیم! قرار هم نبود اینجوری بشیم! فقط، از چیزی که میخواستیم و قرار بود بشیم کنار کشیدیم!
همه چی از 10 مارچ 2012 شروع شد! روزی که بعد از جشن تولد 18 سالگیم با خوشحالی با تنها دوستم که خیلی هم صمیمی نبودیم، رفتم باری به اسم Crystal snow که برای خر پول ها بود. یعنی ارزون ترین لیوان مشروبش 100 دلار بود! ما فقط قرار بود بریم اونجا دختر هارو دید بزنیم یا شاید کسی مهمونمون کنه نه چیز دیگه ای...داشتم با سرعت از دست نوچه های Ender man اِندِر مَن فرار میکردم که پام به یه کوفتی گیر کرد و با کله توی آسفالت فرود اومدم و درد وحشتناکی توی سرم پیچید
به سختی و از ترس نوچه های اون هیولا از جام پاشدم و لغزش خون داغ جاری شده از سرم رو روی پیشونیم حس کردم ولی الان وقت این چیزا نیست! بلند شدم و تا اومدم بدووم یهو یه مغازه ی کوچولو به چشمم خورد! یه مغازه ای که 100 درصد نه ولی 99 درصد به چشم اونا نمیومد! یه نگاه سرسری روی اسم مغازه انداختم ولی با شنیدن صدای داد آدمای اون آشغال خودمو چپونم توی مغازه! وحشتناک در حال نفس نفس زدن بودم و همون موقع یه آهنگ رو مخ پخش شد:
«با ریتم آهنگ مجیک شاپ بخونین. ثانیه ی 54 تا دقیقه ی 1:44»'this game you entered is weird. It will change your life. Are you sure you want to do this? Are you sure you want to do this? this game you entered is weird. It will change your life. Are you sure you want to do this? Your life will change in this magic shop! No Nobody could remember you in this world so you've gotta stay there. Oh everything comes true in magic shop! So show me! I'll show you! So show me! I'll show you! So show me! I'll show you! show you! Show you! '
«ترجمه: این بازی ک واردش شدی عجیبه. زندگیتو تغییر میده. مطمئنی میخوای شروعش کنی؟ مطمئنی میخوای انجامش بدی؟ این بازی ک واردش شدی عجیبه! زندگیتو عوض میکنه! مطمئنی میخوای انجامش بدی؟ زندگی تو در این مغازهی جادویی عوض میشه! نه کسی در این دنیا تو رو به یاد نمیاره پس تو باید اونجا بمونی! اوه همه چیز در این مغازهی جادویی ب حقیقت میپیونده! پس نشونم بده. نشونت میدم...»
اصلا به محتوای آهنگ دقت نکردم فقط با شتاب خودمو به انتهای مغازه رسوندم و وقتی یه پسری رو اونجا دیدم سکته زدم! اول فکر کردم آدم اندر من تا این که گفت:
*نگران نباش آدم اندر من نیستم!
YOU ARE READING
MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷
Fanfiction🔛خلاصه : «با ریتم آهنگ مجیک شاپ بخونین. ثانیه ی 54 تا دقیقه ی 1:44» 'this game you entered is weird. It will change your life. Are you sure you want to do this? Are you sure you want to do this? this game you entered is weird. It will change your l...