Chapter 13 :
Namjoon P. O. V :
با صدای وحشتناک زنگ در از خواب پریدم! رفتم سمت آیفون تا ببینم کیه ساعت 12 ظهر!
پلیس! پلیسا بودن!
®️آ.. آلین.. کجاییی؟
👨🏻⚕️چیه بابا سر صبی خونه رو گذاشتی رو سر...
تهیونگ که تازه از حموم اومده بود با دیدن پلیسا جملشو قطع کرد!
👨🏻⚕️فاک فاعک! فاکککک! گیر افتادیممم! بدبخت شدیم! من اگه هم بندِ کوکی نشم چی؟
®️خفه شو یه لحظه! ببین، بدو برو طبقه 4 آلین رو خبر کن بیاد بگو پلیسا! بیشتر از 2 دقیقه طول ندیی!
Alin P. O. V :
جیمین یه ربع پیش از خواب بیدارم کرد:
♭دِ آخه بچه مگه من بهت نگفته بودم 11؟ الان کلی کارا عقب افتاد! حالا فعلا بیا بریم پیش بچه ها پاییـ...
جملم با کوبیده شدن وحشیانه ی در قطع شد
سریع پریدم و در رو باز کردم!
♭چته بابا؟
تهیونگ بود و داشت به طرز وحشتناکی نفس نفس میزد
👨🏻⚕️پ.. پلیسا! پلیس اومده!
چی؟ وای نامجون بهت گفته بودم!
♭ش.. شوگا کجاست؟جیمین وسائلا رو جمع کن خاموش کن بدو برو طبقه پایین!
بدو رفتم پایین جایی که شوگا بود! در رو باز کردم و داد زدم:شوگااا!
یهو از اتاق اومد بیرون
+چ.. چیه؟
♭بدو برو بالا! پ.. پلیسا الان پایینن! بدوووو !
شوگا دویید بالا و من سریع رفتم به داد نامجون برسم گند نزنه!
در واحد 1 باز بود
®️آ.. آلین.. در رو باز نکردم... چیکار کنیم!
♭فقط دنبال من بیا و هیچی حتی یه کلمه هم نگو!
Namjoon P. O. V :
دارم از استرس میمیرم و خدا رو شکر آلین فرمون رو دست گرفت!
رفت توی حیاط و به در ورودی امارت رسید!
♭سلام بفرمایید جناب امرتون؟ سر صبی اومدین از خواب بیدارمون کردین!
پلیس گفت:خانوم اولا ساعت 12 ظهره دوما جناب آقای کیم نامجون تشریف دارن؟ بهتون نمیاد خواهرش باشین! چون اولا لهجه آمریکایی دارین دوما ایشون خواهر ندارن و فکر نکنم زیر 18 سال هم اجازه ازدواج داشته باشن! پس اقوام درجه 1 شون هم نیستین!
♭اولا جناب، میتونین به من بگید چون من دوست دخترشون هستم و ایناهاش خودشون!
®️س.. سلام!
پلیس گفت:ما حکم بازرسی منزلتون رو داریم! کل 4 طبقه به نام خودتون هست؟
نامجون مستأصل متو نگاه کرد!
♭آقا مزاحم نشین ما عذا داریم و نامجون هنوز از بعد از فوت پدرش حالش خوب نشده میتونم حکمتون و کارت شناساییتون رو ببینم و اینکه مگه ما چیکار کردیمه شما الان اینجایین؟
👮🏻♂️خانوم ما مزاحم نشدیم! ازتون به جرم نفوذ به ساعت های مختلف یعنی هک کردن شکایت شده!
♭کی شکایت کرده؟ آقا ما چند تا دوستیم که توی اینجا زندگی میکنیم! بزرگ ترین خلافمون هم... گرفتن نمره ی زیر 18 هست!
از این حجم از تسلط آلین رسما داشتم فرو میریختم! یعنی الان وضعیت بچه ها چیه؟
👮🏻♂️خانوم با پلیس همکاری کنین وگرنه مجبورم بازواشتتون کنم! و اصلا این موضوع به شما مربوط نیست! و کیا اینجا زندگی میکنن؟
♭آقا ببینین این موضوع خیلی هم به من مربو...
حرفشو با ویبره ی ریزی از طرف جیب پشتی شلوارش که معمولا گوشیشو میذاره قطع شد... دستم روی شونش بود برا همین حس کردم!
♭خب حالا که دارم فکرشو میکنم میبینم بهتره با برادر پلیس همکاری کنیم! بفرمایین داخل!
Yoongi P. O. V :
بعد از اون حرف آلین دوییدم بالا و همونطور که بهم یاد داده بود دکمه ی فورمت کامپیوترشان رو فشار دادم... اوه شت 7 دقیقه زمان میبره؟ امیدوارم بتونه سر پلیسا رو گرم کنه! یو اس بیی که دیروز بهم داده بود رو توی درز کشیه شلوار راحتیم قائم کردم... 5 دقیقه باقی مانده!
.... هنوز نیومدن... 30 ثانیه باقی مانده.... چی چرا ارور داد؟ تلاش مجدد! تلاش مجدد!
سه دقیقس که داره ارور میده....اوففف و بالاخره تموم شد... یه اس ام اس برا آلین فرستادم و در رو بستم و رفتم پایین!
امیدوارم کارم رو درست انجام داده باشم!
ŞİMDİ OKUDUĞUN
MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷
Hayran Kurgu🔛خلاصه : «با ریتم آهنگ مجیک شاپ بخونین. ثانیه ی 54 تا دقیقه ی 1:44» 'this game you entered is weird. It will change your life. Are you sure you want to do this? Are you sure you want to do this? this game you entered is weird. It will change your l...