Chapter 10:
Yoongi P. O. V :
جرئت دوباره رو به رو شدن باهاش رو ندارم!
👨🏻⚕️منتظر چی هستی؟
+ن.... نمیتونم!
♭چیو نمیتونی؟
+د.. دوباره ب.. باهاش رو در رو بشم!
آلین بغلم کرد وقتی دید آروم دارم اشک ریختنمو پنهان میکنم!
♭شششششش! آروم باش! همه چیز درست میشه! اینم میگذره! فقط الان سعی کن خاطرات قدیمیتو از یاد ببری و خاطره هایی که از 2012 تا 2020 اتفاق افتاده یادت بیاد! بیا بریم داخل!
+تو و تهیونگ اول برین! 5 دقیقه دیگه میام!
Alin P. O. V :
وقتی وارد شدم هیچ کسی رو ندیدم... یه ذره با تهیونگ آروم به سمت انتهای مغازه حرکت کردین تا این که من بعد از شنیدن یه صدای گریه ی خیلی آشنا متوقف شدم!
♭هوپی؟ خودتی؟
هوپی که انگار تا الان متوجه ورود کسی نشده بود یه ذره که نه.. خیلییی جا خورد و از سر جاش پرید بلند شد و شروع کرد اشکاشو پاک کردن!
*آ.. آلین! چقدر دلم برات تنگ شده بود!
♭گ.. گریه میکردی؟ اتفاقی افتاده؟
*خب نه راس...
با دیدین تهیونگ که بالاخره از پشتم بیرون اومد یه قدم پرید عقب و جیغ کوتاهی کشید...
*فاک یو کیم تهیونگ! پشمام!
👨🏻⚕️ععع! چطور برا آلین ،خوبی دلم برات تنگ شده بود ولی برا من فاک یوعه؟
*دقیقا! چون تو عین زامبی از مخفیگاهت یهویی زدی بیرون!
♭هوپی! ازت کمک میخوایم!
........
حدود یک ساعت بعد شوگا با دست و پای لرزون اومد توی مغازه!
+س... سلام!
♭شوگااا هیونگییی! تو به 1 ساعت میگی 5 دقیقه؟
+خ... خب ن.. نه راس.. تش!
*ی... یونگی !
♭یونگی؟ پس اسم واقعیت اینه؟
+هان؟ آ.. آره!
♭اِوا! چه جالب! یونگی که قشنگ تر از شوگاعه! پس چرا شوگا؟
شوگا که هنوز به هوپی خیره بود دوباره گفت :هان؟
بعد حلقه زدن اشک رو توی چشماش دوباره دیدم!
یونگی یه قدم به سمت هوپی رفت ولی همون موقع هوپی پشتشو کرد به ما و سریع رفت یه جایی که دیگه ندیدیمش!
+ن.. نه هوپی! صبر کن! هوساک! من.... نمیخوام این شانسو!فقط منو ببر یه جا بتونی تا همیشه باهم دونفری به خوبی و خوشی بزیستیم!
منو تهیونگ داشتیم با دو تا علامت سوال بزرگ نگاشون میکردیم... چه اتفاقاتی بین این دو نفر افتاده؟
J-hope P. O. V :
با شنیدن جمله ای که یونگ گفت دوباره برگشتم پیشش و با داد گفتم :
*ببین! تو... تو متوجه نیستی! من حق ندارم عاشق شم! میخوای بدونی برای مادرم که عاشق شد چه اتفاقی افتاد؟ هان؟ مُرد! اون حق نداشت جایی بجز مجیک شاپ باشه! وقتی دیگه صاحب مجیک شاپ نبود و من صاحبش شدم مرد! الهه ی زمان دیگه اون نبود! اون هیشکی نبود! پس مرد! ما اگه عاشق شیم میمیریم میفهمی؟
وقتی متوجه شدم تمام این مدت داشتم با بلند ترین صدای که تا حالا از خودم شنیده بودم سرش داد میزدم به خودم اومدم و با صدای آروم تری ادامه دادم:
*تو رو برگردوندم عقب که زندگی کنی! نه مثل من یا خودِ 2020 ت فقط زنده باشی! عشق واقعیتو پیدا کن!و بهم قول بده هرگز و هرگز دیگه به خودت آسیب نزنی!
+قول میدم!
خیالم با این حرفش راحت شد چون اون هیچوقت زیر قولش نمیزد برای همین لبامو به آرومی به لباش رسوندم و بوسه ی نرمی به لباش زدم
*حالا برو زندگیتو بساز و منو خوشحال کن!
Taehyung P. O. V :
وقتی این صحنه های دلخراش رو دیدم رسما پشمام ریخت! شوگا هیونگ هم مگه میشه عاشق شه؟
وقتی دیدم هوپی داره اونجوری سرش داد میزنه و شوگا عین موش شده داشتم از ترس سکته میزدم! چون حس میکردم الان این آرامش پیش از طوفان شوگاعه ولی مثل اینکه نه! اینجوری نبود...
هوپی هیونگ از شوگا خواست که بهش قول بده که به خودش آسیب نزنه، کاری که هیچکس نتونسته جلوشو بگیره... هیچکسی هیچوقت نمیتونه از یونگی قول بگیره.. اگر 1 درصد هم موفق بشه، هیونگ حاضره جونشو برای پای قولش موندن بده
منتظر یه 'نه' ی خیلی خشن و با عصبانیت از هیونگ بودم چون اون عاشق آسیب زدن به خودش از هر راه بود... ولی جوابش 180 درجه با برآوُرد من تضاد داشت
+قول میدم!
😳
و... بعدش... چی شده؟؟؟؟!؟!!!!!!!؟؟؟!!!؟؟!!؟!!!!!!!!!؟؟؟؟؟!!!؟
پشمام ! چجوری هوپی هیونگ جرئت کرد شوگا رو ببوسه؟
*حالا برو زندگیتو بساز و منو خوشحال کن!
بعد روش رو کرد سمت من بعد یه جوری آروم گفت که فقط من بشنوم :
*راستی مستر وی! من میتونم ذهن هارو بخونما! و اینکه برای این جرئت کردم چون یه مدت دوست پسرم بوده! حتی باهام هم چند بار خوابیده!
وات د فاک؟
👨🏻⚕️چ.. چییییی؟ کوکو کجایی؟ دلم کیر خاست!
-----------
من دارم تلاش میکنم غمگین بنویسم ولی نمیدونم چرا همش طنز میشه!
YOU ARE READING
MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷
Fanfiction🔛خلاصه : «با ریتم آهنگ مجیک شاپ بخونین. ثانیه ی 54 تا دقیقه ی 1:44» 'this game you entered is weird. It will change your life. Are you sure you want to do this? Are you sure you want to do this? this game you entered is weird. It will change your l...