Chapter 23:
Namjoon P. O. V:
®️سلام جین هیونگ!
جین اومد جلو و بغلم کرد
-نامجونا، منو ببخش! لطفا منو ببخش! من.. من خیلی هیونگ بدی برات بودم!
®️خیلی وقت پیش بخشیده شدی! به لطف همون کسی که در رو روت باز کرد!
-راستی اون کیه؟
®️دوست دخترم!
-همم! ج.. جیسو، همه چیزمون رو بالا کشید!
®️میدونم! بیا با دوستام آشنات کنم! شوگا رو که میشناسی؟
-آ.. آره! خب فکر کنم دیگه نیازی نیست دوست پسرم باشه...
+نه! من میخوام همچنان باهات باشم!
من، آلین، جیمین، کوکی و تهیونگ با چشمای از حدقه بیرون زده بهش نگاه کردیم!
+چیه خو؟ روش کراش زدم!
®️تو پیرس میزنی یکی دیگه میشی معمولا! نه؟
♭پیرس زدی؟ اوم! میشه فعلا بیخیال اون موضوع بشیم؟ الان جیسو مهم تره!
-آ.. آره! خب سلام پسرا، من جیـ..
👨🏻🔬میشناسیمت ! من جانگکوک هستم! همه بهم میگن کوکی البته فقط بچه های بنگتن!
-بنگتن چیه؟
👨🏻⚕️اسم گروه مخفیه خلافمون! هک! و گاهی کش رفتن مدارک! البته نه برای پول، فقط برا تفریح! منم تهیونگم، کیم تهیونگ، دوست پسر کوکو! و توی بنگتن وی هستم!
♭آلین کیم، دورگه کره ای آمریکایی، تا چن سال پیش هم آمریکا سکونت داشتم! بعد هم که اومدم کره، الان اینجا پیش هیونگ جنابعالی که دوست پسر من هم هست از قضا، زندگی میکنم! و راستی توی بنگتن بهم میگن ماگما، با اینکه هیچ تشابهی با اسمم یا معنیش نداره بلکه متضاده!
🕺🏻پ.. پارک جیمین هستم! یک گی، یک باتم، متاسفانه سینگل هستم، توی بنگتی هم بهم میگن چیم!(chim)! و اولین دوست آلین توی کره بودم!
®️منم بهم میگن آر ام توی بنگتن!
+شوگا، توی بنگتن هم بهم میگن آگوست دی!
-الان، باید چیکار کنیم؟
®️روزی که شنیدم ارثمو بالا کشیدی خواستم برم توی اکانت های جیسو؛ اکانت های کاریش! ولی وقتی نتونستیم وارد بشیم فرداش پلیس ریخت اینجا!
♭شانس آوردیم که از قبل حساب این موضوع رو کرده بودم و یو اس بیه بکآپ رو به شوگا داده بودم و اومد و کامپیوتر منو نامجون رو فورمت کرد وگرنه بدبخت بودیم هر 6 تامون!
®️تو الان باید راجبه پسورد هاش و اطلاعاتش کمکم کنی!
♭ولی آر ام، اون دوباره میفهمه!
-کارای کامپیوتریش رو به یه دختری به اسم رزی میسپرد! اون باید فهمیده باشه!
♭ر.. رزی؟ دختره ی هرزه! نامجون فاک یو! خودت برو اون اکس جی افه جندتو جمع کن!
-رزی، با تو قرار میذاشته؟
®️متاسفانه!
-نکردیش که؟ بالاخره باید به عنوان هیونگ غیرت داشته باشم!
®️نه خدا رو شکر! اون هی خودشو میچسبوند به منی که پسره خفن مدرسه بودم، اون هم دختر جنده ی مدرسه بود! یه بار باهاش رفتم دیت، فقط یه بار! هیچ کاریش هم نکردم!
بعله بعله، داره از چشمای آلین خون میزنه بیرون از شدت عصبی بودن!
♭تمومش کن تا حمام خون راه ننداختم! پیج اون جنده رو دارم! کوکی، باید باهاش حرف بزنی!
👨🏻🔬مگه جدیدا لزبین نشده؟
♭واقعا؟
®️آلیـ.. هیچی هیچی اونجوری منو نگاه نکن!
♭مسؤلیتش با من! یه حسی بهم میگه اگه لزبین باشه روی جیسو کراش داره! بهش پی ام میدم!
👨🏻⚕️فاک فاک فاک! دیرم شد! یکی باید بگه من چی بپوشم!
-من سلیقشو میشناسم! میام کمک!
👨🏻⚕️پس باید بریم طبقه پایین!
VOCÊ ESTÁ LENDO
MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷
Fanfic🔛خلاصه : «با ریتم آهنگ مجیک شاپ بخونین. ثانیه ی 54 تا دقیقه ی 1:44» 'this game you entered is weird. It will change your life. Are you sure you want to do this? Are you sure you want to do this? this game you entered is weird. It will change your l...