Chapter 19:
Namjoon P. O. V :
فاک! از دیشب تا حالا که ساعت یک بعد از ظهره هنوز خوابم نبرده! فاک! لعنتی نگرانشم! مین شوگا کدوم گوری هستی؟
همونطور که داشتم پذیرایی رو متر میکردم آنقدر راه رفته بودم، آلین خواب آلود اومد... فقط نمیدونم چجوری با اون شرایط خواب بودنش تونسته بود لباس خوابشو با شلوار کوتاه جین مشکی و بلوز مشکی و کانورس مشکی عوض کنه!
♭هنوز نیومدن؟
®️نه!
♭نگرانی؟
®️خیلی! اصلا از دیشب خوابم نبرده! راستی تو چرا چن روزه همش این تیپو میزنی؟ دارک؟
♭وا! خوب پدرت فوت کرده! منم تعجب کردم تو چرا الان ای شرت قرمز تنته!
®️راس میگی ! اصلا حواسم نبود!
رفتم و یه تی شرت مشکی تنم کردم...
♭کوکی و وی هم نیومدن؟
®️چرا اونا ساعت 4 صبح لنگ لنگ اومدن!
♭خخخ! احتمالا بی دی اس ام زدم! 😂😂
®️ب.. با جیمین حرف زدی؟
♭نه، دیشب رفتم ببینمش، خواب بود! تو هم باهاش حرف نزدی نه؟
®️نه، بریم الان پیشش؟
♭من خودم برم بهتره! تو یه زنگ به شوگا بزن ببین کجاست!
®️اوکی!
آلین رفت بیرون و سوار آسانسور شد رفت طبقه 4 پیش جیمین!
موبایلم رو برداشتم و شماره شوگا رو گرفتم
بوق... بووووق...... بوووووو و برداشت؛
®️الو سلام هیونــ....
+سلام و زهر مار! خفه شو آشغال عن! کیرم توت! حرومزاده بی صاحاب!
از این رفتارش پوکر شدم؛
®️شوگا؟ خوبی؟
+اون در بی صاحاب رو بیا باز کن سر کوچم!
دوییدم و در رو باز کردم
و بعد تلفن رو قطع کرد!
+آشغال!
با این کلمه یهو جلوم ظاهر شد!
®️تو کجا بودی تا حالا؟
+مشغول فاکیدن و لاس زدن با هیونگ جنابعالی بودم!
😐
+چیه؟ چرا پوکر شدی؟ خوده عنت ازم خواستی! الان اون دوست پسر منه، و، ساعت 5 باید باهاش برم دِیت! میفهمی؟
®️کار رو به خوب کاردونی سپردم! لعنتی شما 5 دقیقه همو دیدین، بردی کردیش بعد هم خوابیدی، بیدار شدی، باهاش قرار میذاری؟لعنتی خیلی ماهری! از کی تا حالا اینقد تو مخ زنی ماهر شدی؟
+از جیمین و همون بار کریستال سنو یاد گرفتم!
®️وات؟ جیمین؟
+آره! الانا نه البته! بعدا!
®️فعلا بیا بریم پیش جیمین ببینیم چیا دستگیرتون شده
...
Alin P. O. V :
در طبقه 4 رو که باز کردم صدای گریه شنیدم
♭ج.. جیمینی! داری، گریه میکنی؟
🕺🏻 «وِی دماغش را بالا میکشد» چ.. چیزی ن.. نی !
♭چرا هست! جیمینی، تو رو جونه من گریه نکن
بغلش کردم
🕺🏻آلین... یه حس بد و عذاب وجدان دارم!
♭چرا؟
🕺🏻احساس میکنم کار اشتباهی بود از دختره اعتراف کشیدن! اون.. اون از جین میخواد باهاش قرار بذاره و بکنتش! ولی جین گیه پس این کارو نمیکنه! اون بهم التماس کرد بکنمش!
♭خب... که چی؟ چرا الان ناراحتی؟
🕺🏻ن.. نمیدونم!
♭جیمینی! اون حقشه! داره حق نامجون رو میخوره! میدونی یه چیزی رو؟ دیشب، شوگا هیونگ با جین خوابید!
قطر چشمای جیمین شد 3 کیلومتر!
🕺🏻چیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟!
♭آره! منم اولش شاخ درآوردم! ولی مثل اینکه واقعا خوابیده! حالا بگذریم... گفتی چی فهمیدی از جیسو؟
🕺🏻ببین، اسمشو پرسیدم و گفت جیسوعم و وکیلم و گفتم میشناسم و راجع به پرونده ی آقای کیم پرسیدم و گفت که اون مدارک نامجـ...
®️سلامم جیمین کیوتی! مستر مین داره با هیونگ من میره دیت!
♭وات د فاک؟
+کیرم توت نامجون!
🕺🏻♭سلام هیونگگگ! واقعا با جین خوابیدی؟؟!؟!!؟!!
+به لطف این آقا!
♭میشه هم تو هم جیمین بیاین بگین چی شده؟
🕺🏻آره من میگم الان!
+پس صب کن 2 دقیقه من برم اون دو تا کیر پرست رو صدا کنم بیان!
حلقه زدن اشک رو توی چشمای جیمین به وضوح دیدم
♭زود بیا فقط! دارم از فضولی میمیرم!
BẠN ĐANG ĐỌC
MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷
Fanfiction🔛خلاصه : «با ریتم آهنگ مجیک شاپ بخونین. ثانیه ی 54 تا دقیقه ی 1:44» 'this game you entered is weird. It will change your life. Are you sure you want to do this? Are you sure you want to do this? this game you entered is weird. It will change your l...