Chapter 26:
Taehyung P. O. V :
میدونی... بعد از کلی بدبختی و حالم بهم خوردن کردم توش و بعد فقط با فکر کوکی تونستم یه ذره تحریک بشم و خالی کنم، جیسو هم دقیقا داشت عین یه جنده ناله میکرد و حال منو بیشتر بهم میزد!
اصلا وقتی لباسشو درآورد واقعا نزدیک بود استفراغ کنم!
تا صب خوابم نبرد و صب با چشمای قرمز بیدارش کردم و رفتیم صبحونه خوردیم!
⚠️چرا اینقدر چشمات قرمزه؟
👨🏻⚕️چ.. چی؟ آها، تا صب نخوابیدم!
⚠️چرا؟
چون بخاطر کردنت و خیانت به کوکیم عذاب وجدان داشتم!
👨🏻⚕️خب... داشتم به مامانم فکر میکردم!
⚠️آو! ببخشید ،دیروز خیلی کاری کردم یادش بیوفتی!
👨🏻⚕️مشکلی نیست!
بعد از صبحونه، به شوگا زنگ زدم و اومد دنبالم
...
👨🏻⚕️عق.. عقق.... شوگا حالم داره بهم میخوره! با اینکه با کاندوم کردمش همچنان عق احساس عق چندشی میکنم! احساس میکنم دیکم کثیف شده، خیلی هم کثیف شده حتی اگه با سنگ پا هم بسابمش دیگه نمیتونم بکنمش توی کوکی! 😭😭«وِی هِق هِق میکند»
+ناراحت نباش منم بعد از اینکه جین رو کردم همین حس رو داشتم، البته من بی کاندوم کردمش ولی به هر حال حس میکردم به هوپی خیانت کردم بعد روش کراش زدم تو هم نگران نباش یهو دیدی روش کراـ... آهان نه! راس میگی! نمیشه ! به هر حال سعی کن این حستو به تخمات دایورت کنی!
👨🏻⚕️نمیشه لعنتی! آب ژاول داری؟
+آب ژاول چه کوفتیه؟
👨🏻⚕️همون وایتکس خودتون بی سواد!
+آها! نه! میخوای چیکار؟
👨🏻⚕️میخوام بعد از کلی سابیدن دیکم با سنگ پا با آب ژاول بشورمش! بعد هم، آها! بکنمش توی اسید! خب نه اونوقت کز میخوره! سرکه! آره دیگه اون هم اسیده! آره بعد هم سرکه شوریش میکنم، بعد شاید اون هم شااااید بتونم با کاندوم بکنم توی کوکیه پاک و مطهرم!
+😑روانی! میخوای برا کوکی ترشیه دیکتو بندازی عایا؟
👨🏻⚕️اِ راس میگی اونجوری که ترشی میشه! چیکار کنم؟ 😭😭😭
Namjoon P. O. V :
دیشب جین طبقه بالا پیش جیمین موند!
امروز صب، منی که همیشه تا ساعت 2 ظهر میخوابم، از استرس، اولین نفر بیدار شدم و طبق عادت همیشگیم خواستم برم برا خودم و آلین قهوه درست کنم و وقتی رفتم توی آشپزخونه دیدم قهوه های لعنتیمون تموم شده!
®️تو روح این زندگی!
♭اهمیت نده! هات چاکلت میخوریم!
®️بیدار شدی؟
♭تا الان نفهمیدی هر ساعت لعنتیی که بیدار میشی منم ناخودآگاه همون موقع بیدار میشم؟ حتی کله سحر؟
®️راس میگی!
♭استرس داری!
®️آره،خیلی!
♭جملم پرسشی نبود، خبری بود!
®️آها! نگرانم تهیونگ دوباره روحیه احمقانه بچگانش نزنه بالا کار دستمون بده! آخه این چه وضعیه؟ یه بچه 16 ساله باید جای یه مرد 21 ساله ظاهر شه! فاک!
♭یه خبر خوب دارم!
®️چی؟
♭با رزی قرار گذاشتم امروز!
®️مبارکه، تو هم برو به پارتنرت خیانت کن، بکنش!
♭😐فعلا قرار نیست بکنمش!
®️ینی بعدا میخوای بکنیش؟
♭بستگی داره نقشم چجوری پیش بره! تلافیه اون روزایی که باهاش قرار میذاشتی!
®️من که بار ها بهت گفتم من حتی ازش لب هم نگرفته بودم!
♭باید موهامو کوتا کنم!
®️چی؟ نههه!
♭نامجونا،من باید شبیه شوگر مامی ها یا تام بوی ها بشم!
®️اصن نخواستیم ! به موهات کاری نداشته باش!
♭خیله خب بذا ببینم چی بپوشم پس! فاک یو !
با اخم رفت توی اتاقمون، منم رفتم بالا، بنگتن روم!
جین و جیمین هر دوشون بیدار شده بودن!
®️سلاـ.. جین هیونگ چرا داری گریه میکنی؟
- «هق هق» این بچه «دماغش را بالا میکشد و بعد به جیمین اشاره میکند» گناس!«یک فینه محکم داخل دستمال کاغذیه درون دستش میکند» تهیونگ خیلی آشغاله!
🕺🏻نگی به خودش! کلمو میکنه!
« جین دوباره مشغول گریه و فین های محکم کردن میشود»
-آخخخ... آخه «هق هق» تو ببین این کیوتی رو! چرا؟ «فین» تهیونگ اصلا «اَشکینگ» لیاقت تو رو نداره!
پوکر مشغول نگاه کردنشون بودم
®️خیر سرش مثلا هیونگه!
- «فییییییین» چ.. چیزی گفتی؟
®️نه نه راحت باش هیونگ، فقط خواستم اطلاع بدم آلین با رزی برنامه گذاشت برن بیرون! آخ یادم رفت بپرسم کجا میخوان برن!
همون لحظه تهیونگ با چشمای قرمز و یونگی با قیافه پوکر ظاهر شد...
®️یا حضرت پشم شما ها یهو از کجا ظاهر شدین؟
شوگا تا چشمش به جین افتاد قیافش اینجوری «😍» شد! و جین تا تهیونگ رو دید دوباره گریه اش شدت گرفت و جیمین داشت خودشو پاره میکرد جین رو آروم نگه داره!
-آشغااااااااااااللللللللل! گمشووووو خیلی عنی تهیونگ! کیری ! « گریه گریه گریعععع»
🕺🏻ششششششششش! هیونگ آروممممم! بخدا مهم نیست!
👨🏻⚕️چرا داره فحشم میده؟
+جینی چرا داری گریه میکنی؟
-ت.. تهیونگ!
YOU ARE READING
MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷
Fanfiction🔛خلاصه : «با ریتم آهنگ مجیک شاپ بخونین. ثانیه ی 54 تا دقیقه ی 1:44» 'this game you entered is weird. It will change your life. Are you sure you want to do this? Are you sure you want to do this? this game you entered is weird. It will change your l...