17 NEVER MIND

67 14 0
                                    

Chapter 17:
Yoongi P. O. V :
عذاب وجدان داره خفم میکنه! هوپی... منو ببخش که دارم بهت خیانت میکنم!
با جین سوار آسانسور شدیم و طبقه ممنوعه یعنی 6 از آسانسور پیاده شدیم...
-جیسو... اینجایی؟اوه نه با من رفت پایین!
رفت سمت آسانسور و قطعش کرد...
-دیگه نمیتونه بیاد...خب بریم سر اصل کارمون... دنبالم بیا...
از اونجایی که فکر میکردم خیلی شیک تر بود...
+اون دو طبقه دیگه چیه؟
-بعدا.. اگه بازم دوست داشتی منو ببینی، میتونی بفهمی....
لعنت بهت کیم نامجون!
منو برد توی یه اتاق خیلی بزرگ که یه تخت خیلی بزرگ حدودا 4 نفره توش یود با یه میز تحریر...
-بعضی شبا خونه نمیرم میمونم اینجا... تعجب نکن!
+خب بهتر نیست فعلا به کار دیگه ای برسیم؟
جین روی تخت دراز کشید و دستشو روی دیکه بلند شدش گذاشت و بعد از ناله ای شهوت انگیز، رفتم سمتش؛
-چی صدات کنم؟ ددی؟ مستر؟ هوم؟
نمیدونم... هوپی که یونگ صدام می‌کرد...
+اسممو بگو!
-اسمتو که هنوز بهم نگفتی؟
+اسمم شوگاعه!
-اون که یه لقبه!
+همه به اسم شوگا میشناسنم، تو هم بگو شوگا! حالا بگو ببینم،بهت سخت بگیرم یا آسون؟ اولین بارت هم نیست قطعا!
-سخت بگیر... میخوام فردا نتونم راه برم...
با این جمله به سمتش حرکت کردم و شروع کردم به بوسیدنش... لبامون و زبونمونو شهوتناک روی هم می‌کشیدیم و جین ناله های هرزه طوری می‌کرد! باید خیلی حرفه ای باشه که باعث شده من الان در حال تغییر سایزم!
کم کم به سمت پوست سفید گردنش حرکت کردم و مارکش کردم... اما فقط گردن هوپی مال من بود... بود.. فعل مزخرف! چرا نباید بجای بود از هست استفاده کنم؟
با صدای ناله ی جین به خودم اومدم... کارمو ادامه دادم...
دستمو بردم زیر بلوزش و درش آوردم...
حدودا تک تک نقاط بالا تنش رو مارک کردم...
لباسای خودم هم کندم...
شانس آوردم امروز قبل از اومدن اینجا وقتی رفته بودم حموم شیو کرده بودم...
Jin P. O. V :
از ثانیه ای که دیدمش داشتم این صحنه رو ایمجین میکردم و الان داریم آماده میشیم دقیقا برای همون کار! وقتی شرت و شلوارشو درآورد چند ثانیه به دیک کینگ سایزش خیره موندم... از چیزی که تصور کرده بودم خیلی گنده تر بود... مثل اینکه واقعا نمیتونستم فردا راه برم...
لباسای منم درآورد...
+پشتتو بکن و پاهاتو از هم باز کن...
از لحن دستوریش خیلیییلیلیلیلی خوشم اومد و سیخیتم بیشتر شد برا همین یه ذره پریکام پاچید از روی دیک خوشگلم...
کاری که گفت رو انجام دادم...
-لوب نمیخـ..
همون موقع جمله ای که داشتم تلاش میکردم بگم، با ورود ناکهانی و دردناک شوگا توم، قطع شد
-آههه... من نمی تونممم.... خیلی... کلفتی... آهه
داشتم از درد از هوش میرفتم تا اینکه حرکت آرومشو متوقف کرد...
-چ.. چی شد؟
+برگرد...
-نمیشه آخه تو تومـ..
+گفتم بچرخ سمت من...
با بدبختی و درد وحشتناک به سمت اون شدم..
حرکتشو دوباره شروع کرد... این دفعه با احتیاط بود تا اینکه به نقطه ی حساسم برخورد کرد و بعد، ریتمش عوض شد... با تمام توان، طوری که صدای جیر جسر تخت در اومد، شروع کرد ضربه هاشو تند و سفت زدن...
-آهه شوگ.. شوگا آروم.. آههه
دردم کمتر شده بود و بیشتر لذت رو حس میکردم...
با یه ضربه ی خیلی محکم بدون اینکه اون حتی بهم دست بزنه خالی شدم و اون کشید بیرون...
+بخورش...
بعد شروع کرد دهنمو به فاک دادن...
بعد از چند تا حرکت من توی دهنم خالی شد و مجبورم کرد همشو بخورم...
واقعا جون نداشتم... روی تختم دراز کشیدم اون هم اومد کنارم و منو کشید توی بغلش و پتوی کنار رو رومون کشید...
-شوگا، میگم...
+ششش... فردا راجع بهش حرف می‌زنیم!
Yoongi P. O. V :
فاک یو کیم نامجون ازت متنفرم! من الان این هیونگه هرزتو به فاک دادم!

__________-__
بوص.... خیلی دیگه داره بهتون خوش میگذره ها... امروز 209 تا چپتر آپ کردم💙❤️😂😂

MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷Où les histoires vivent. Découvrez maintenant