35: Outro NEVER MIND

169 17 5
                                    

Chapter 35:Outro :
~5 سال بعد~
2018 Seoul, South Korea
2018 سئول ،کره جنوبی
Namjoon P. O. V:
امروز یکی از خاص ترین روز های زندگیم بود... میتونم بگم سومین روز خاص زندگیم...
اولیش روز عروسیم با آلین بود... دو سال پیش...
دومیش هم تولد دو قلو های کیوتم بود... پسرم جیمین و دخترم ناممین... 6 ماه پیش...
امروز هم... الان توی آمریکام... عروسیه هیونگامه... جین هیونگ و شوگا هیونگ... و بر حسب اتفاق امروز از بچه ای هم که به فرزندی قبول کرده بودن رو نمایی میکنن...😂
منم که خب... با اینکه برادر عروس... یعنی، داماد هستم، قراره ساقدوش داماد باشم و آلین ساقدوش جین هیونگ... البته دوقلو ها رو هم سپردیم به مامان و بابای آلین که امروز هم اینجان...
از بعد از فوت کوکی کار و کسب خلاف ما تعطیل شد... شوگا و جین یه کارخونه زدن و توی خونه ای که توی زمین مجیک شاپ ساخته شده بود زندگی میکنن... البته مامان یونگی هم همونجاس و اندرمن هم پلیس دستگیر کرد و بخاطر مواد های زیادی که همراهش بود اعدام شد...
جین هیونگ یه دست کت و شلوار سفید پوشیده بود و یه شاخه رز آبی توی جیب کتش گذاشته بود شوگا هیونگ هم یه کت و شلوار مشکی پوشیده بود و توی جیبش یه شاخه گل رز قرمز گذاشته بود... قرمز و آبی... نماد ویکوک...
-ممنونم از همه که امروز اینجا جمع شدین... واقعا ممنونم از همتون که از کره تا اینجا اومدین که توی عروسی ما باشین... اول از همه خواستم جای دوستای عزیزمون رو خالی کنم که چند سال پیش از پیش ما رفتن.. جی هوپ... جیمین.. تهیونگ و کوکی... ما واقعا دلمون براتون تنگ شده و امیدواریم الان روحتون اینجا شاهد ما باشه... مورد دوم هم منو یونی میخوایم هوساک، پسری که به فرزندی قبول کردیم رو نشونتون بدیم...
هوساک... این اسم واقعیه جی هوپ بود...
پسری که اسمشو هوساک گذاشته بودن، یه پسر کره ای 3 ساله بود... خیلی شبیه عکسای بچگیه هوپی بود... خیلی...
یونگی هوساک رو بغل کرد و اومد و همه تشویقشون کردن!
همون موقع آلین از توی کیفش یه پاکت در آورد و برد داد به یونگی...
®️چی بود؟
♭6 سال پیش، هوپی این نامه رو داد که روز عروسیش بدم بهش...
Yoongi P. O. V :
پاکتی که آلین آورد رو باز کردم و شروع کردم به خوندن:
« به یونگیه عزیزم...
از طرف جی هوپ...
یونگ، وقتی داری این نامه رو میخونی خیلی از آخرین ملاقات ما میگذره و تو توی مراسم عروسیت هستی! و منم زنده نیستم...
میدونستم اگه از مجیک شاپ برم میمیرم... الان که دارم این نامه رو مینویسم نمیدونم که قراره چجوری بمیرم... ولی به هر حال میمیرم.... این نامه رو آلین بهت میده... شاید چند سال بعد از مرگ من تو این رو بخونی ولی به هر حال...
یونگ جان... برات آرزوی خوشبختی دارم و امیدوارم هرگز جین رو ترک نکنی و همیشه بخاطر داشته باشی که چقدر دوستت داشتم
دوست قدیمی، جانگ هوساک»
اشک توی چشمام جمع شد...
منم دوستت دارم هوپی...
-عزیزم؟
+جانم؟
-فکر کنم باید تانگو برقصیم...
دستمو دور کمرش حلقه کردم و با دست دیگم دستشو گرفتم اون هم اون یکی دستشو گذاشت روی شونه من...
+دیگه هرگز به اتفاقات گذشته اهمیت نمیدم... مهم اینه که تو الان پیشمی جین! ❤️💙

MAGIC SHOP✨🔮🇰🇷Where stories live. Discover now