Ch . 8

2.4K 506 400
                                    

همچنان رتبه یکه خیلی حال میکنم باهاش 😂🍺
.
.
.
.
.
.

وقتی الیوت پامو معاینه کرد , هری اونو بیرون برد
بدنمو سمت در کج کردم
از کنار در نیمه باز میتونستم ببینمشون که با هم حرف میزدن

حتی صداشونم میشد شنید

:پاش عفونت نمیکنه?

:نه آقا بزودی زخمش بسته میشه نگران نباشید

:ممنونم الیوت میتونی بری

الیوت سرشو تکون داد و از اونجا رفت منم خواستم سریع خودمو به حالت نرمال برگردونم که هری منو دید

وقتی اومد تو من ندیدمش چه حالتی داره چون سرمو پایین انداخته بودم
زخم پای من اونقدر ها وحشتناک نبود که کسی رو نگران کنه اما هری واقعا نگران شده بود

:به مالوم و کرانکی میسپرم کاراتو انجام بدن , هرچه زودتر زخمت خوب بشه بهتره

:ممنونم اما , من میتونم کار کنم , اقای کرانکی خیلی اذیت میشه تنهایی

:میخوای خودم برم کمکش?

مطمئن نبودم درست شنیدم یا نه اما خشکم زد

:خب باشه پس میرم کمکش کنم تا تو عذاب وجدان نداشته باشی

وقتی با جدیت سمت در چرخید دیگه شکی نداشتم که داره میره اصطبل اسبا
سریع از جام بلند شدم و دستشو گرفتم

:نه نه , من فقط ... میدونید , یه جورایی خجالت اوره بخاطر یه زخم کاری نکنم

دستشو کنار گونه ام گذاشت

:بخاطر قوانین جلومو گرفتی?

خب البته که قوانین باعثش بودن , اینکه اگه یه ارباب زاده کارهای یه برده رو انجام بده , برده مجازات میشه
اما
من واقعا معذب میشدم اگه هری کاری برام میکرد , خیلی برام خجالت اور بود

:اگه اجزه نمیدین برم ,پس لطفا شمام نرید

:puppy face

:ها?

:حالت چهره اتو وقتی چیزی میخوای ... دوسش دارم شبیه یه پاپیه

هرچند من نمیدونستم که گفتن پاپی به یه نفر یه جور ابراز علاقه اس تا اینکه از امیلیا پرسیدم , اما خب تو اون لحظه نتونستم جلوی لبخندمو که هری حالت چهره امو دوس داره رو بگیرم

اینطور نبود که علاقه ی خاصی بین ما باشه , من فقط از اینکه ازم تعریف کنن لذت میبرم

:بعد از ظهر اگه پات بهتر شد میریم یکم اطراف و بگردیم , مطمئنم بهت خوش میگذره

دیگه نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم , لمسای عجیبش , مهربونیاش منو سوق میداد سمت اینکه ازش بپرسم

:میشه , یه سوال بپرسم?

:بپرس

:چرا رفتارتون با من عوض شده?

LOSTWhere stories live. Discover now