CH . 37

2K 468 635
                                    

VOTE 🌟

.
.
.

.
.
.

.
.
.

لویی تقریبا همه وسایلشو جمع کرده بود ,
همه وسایلش یعنی لپتاپش و برگه های احراز رسیدگی به پرونده ها و کیفش

لباس های خودشو پوشیده بود و لباس هایی که هری بهش داد رو برد تا توی ماشین لباس شویی بندازه

اونجا کاملا خلوت بود , حتی ادی رو هم نمیشد دید , شاید هری هم برگشته سر کارش
لباس هارو تو ماشین انداخت و سمت دیوار شیشه ای کنار آشپزخونه رفت

انجا حیاط بیرون رو کامل نشون میداد
یه باغ بزرگ , زمین چمن که خیلی شبیه زمین گلف طراحی شده بود و ....

خب مثل اینکه هری جایی نرفته چون جایی توی همون حیاط اون و ادی داشتن شنا میکردن

:خدا میدونه چندتا استخر دیگه تو این خونه جاساز کرده! اگه اقیانوسا خشک بشن من دلیلشو گزارش میدم

در کشویی رو باز کرد و از روی راهروی سنگ فرش شده سمت اونها رفت , نگاهی به آسمون کرد ,آفتاب ملایمی بود و آدمو برای یه آب تنی اذیت نمیکرد

:ولی این اصلا سخت نیست

هری داشت با ادی حرف میزد و خب لویی حدس میزد اون کار حتما سخته

:ددی , من کذا زیاد خولدم , گنده شدم ,سخته

هری چشماشو چرخوند

:اوکی ادی , یه بار امتحانش میکنیم و اگه سخت بود میذاریمش برای بعدا, چطوره?

هری با دیدن لویی بهش نگاهی انداخت و همین باعث شد ادی هم بچرخه تا بتونه ببینه پشت سرش چه خبره

دستاشو تو آب کوبید
:آکای لوییی آکای لوییی

لویی کنار استخر رو پنجه پاهاش نشست و برای اد دست تکون داد

:هی ادی , اسم منو یاد گرفتی?خوش میگذره?

ادی لبشو بیرون داد
:آله و باژم آله  ولی ددی کالای سخت سخت میخاد

لویی به هری نگاهی کرد
:و اون کارای سخت چی هست?

:این فقط یه کرال پشته

لویی ابروهاشو بالا داد
:تو با خودت چی فکر کردی? اون که مایکل فلپس نیست خدای بزرگ

ادی سمت لویی شنا کرد و چسبید به کناره ی استخر
و همین باعث شد هری بفهمه که اون وروجک داره یار کشی میکنه

:لویی بهتره تو این مسائل دخالت نکنی ,من ازش خواستم فقط امتحانش کنه , و بعدش اگه دوست نداشت ما بیخیالش میشیم

:همینکه شناکردن بلده خودش کافیه ,اگه بخواد بیشتر یاد بگیره خودش ازت میخواد

:همه شناکردن و بلدن ... مگه اینکه

LOSTWhere stories live. Discover now