CH . 51

2.3K 442 774
                                    

VOTE

.

.

🌟

#1

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

#1

💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚💙💚

لویی بعد کلی کلنجار و عوض کردن لباسای مختلف بلاخره یه هودی زرد و یه جین آبی پوشید

موهاشو مرتب کرد واز اتاقش بیرون رفت گوشیشو تو دست گرفته بود

:اوه , دو دقه پیش یه کت شلوار تنت نبود ?

لویی نگاهی به اشتون کرد
:خونه زندگی نداری?

اشتون کمی از پاپ کورنو تو دهنش گذاشت و ادامه ی فیلمشو نگاه کرد

لویی چشماشو چرخوند و سمت اشتون برگشت

:فقط اون کت شلوار نبود , خیلی لباسای دیگه هم پوشیدم ولی خب ,بلاخره گفتم همین که هستم , باشم بهتره

:کار خوبی میکنی , برو دیرت نشه

لویی گونه ی اشتونو بوسید
:ازم ناراحتی?

:الان نه بدو برو

لویی خندید و سمت در رفت و اخرین چیزی که شنید داد اشتون بود

:هیچ گهی نخوریااااااا

لویی در ماشین و باز کرد که گوشیش زنگ خورد

:الو ? .... اره , آ... باشه , .... نه نه , من توخونه ام .... منتظرم

لویی جرا نکرد برگرده تو خونه چون اشتون صد در صد پوستشو میکند که دقت نکرده هری بهش گفته میاد دنبالش

روی صندلی داخل حیاط نشست و نگاهی به ساعتش کرد
دساشو رو بازوهاش کشید و خواست خودشو گرم کنه که گوشیش زنگ خورد

:الو ? .... باشه , نه من میام دم در زنگ نزن لطفا

لویی سریع گوشیشو قطع کرد و تا دم در حیاط دوید , قبل اینکه درو باز کنه نفس عمیقی کشید و خودشو مرتب کرد

درو باز کرد و بیرون رفت که ماشین مشکی هری رو دید
هری با دیدن لویی از ماشین پیاده شد و با لبخند اومد رو به روش ایستاد

:هی , آماده ای?

:های , آره

:گونه هات

LOSTWhere stories live. Discover now