VOTE🌟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.از روی تخت پایین اومد سمت کمد رفت و درشو باز کرد
لباس هایی که خیلی مرتب با چوب لباسی آویزون شده بودن و دراورد و رو به روی خودش گرفت:مرده شورتو ببرن ,امیدوارم یه مرضی بگیری که قدت نیم متر بشه
با حرص همه اشونو کوبید زمین و خودشم رو زمین نشست
:حالا چیکار کنم , لعنتی نرسیدن به تولدش یه چیزه اگه بفهمه اینجام ... خدای بزرگ من یه هلیکوپتر شخصی میخوام
دستشو روی صورتش کشید و کمی فکر کرد
:اول باید برم لباس بخرمگوشیشو نگاهی کرد
:ساعت ۲۱ پس شاید برای ساعت ۲۲ هم پرواز باشه!از جاش بلند شد و تصمیم گرفت شلوارک جین تنگ هری رو با یکی از تی شرتاش بپوشه
خیلی هم بد نشده بود!
پلکاشو رو هم فشار داد و سعی کرد دیگه بخودش تو اینه نگاه نکنه کیف پولشو برداشت و از اتاق بیرون رفتزنی رو دید که داشت پالتوشو مرتب میکرد و انگار داشت از خونه بیرون میرفت
:شببخیر اقای تاملینسون
:شب شمام بخیر
اون اشپز خونه بود و مثل اینکه شام رو کامل اماده کرده و داره میره
پس قبل اینکه هری ببینتش باید همراه اون زن جیم میشد , خوردن شام وقتشو میگرفت:شما ... شام نمیخورید?
لویی لبخندی زد
:شما ماشین دارید?زن سرشو تکون داد
:خب من تا هرجایی که به فروشگاه لباس نزدیک باشه باهاتون میام
زن دکمه ی سویچ و زد و قفل ماشین باز شد
:البته ,بفرمایید سوار شید , پسر و همسرم امشب رفتن ورزشگاه و بازی فوتبال میبینن فکر کنم بتونم یه جای خوب ببرمتون
لویی که فکر میکرد این همه شانس تو این لحظه خیلی زیادی تند تند سرشو تکون داد و همراه اون خانوم سمت مرکز خرید حرکت کرد
.........
لویی یه شلوار جین مشکی و یه جامپر گلبهی که یه خط درشت مشکی وسطش بود خرید
دوتا باکسر گرفت و یه هدیه ی کوچیک بخاطر قدردانی از صاحبخونه ای که خیلی خوب بود!:لطفا اون تی شرت و برام کادو کنید
مرد فروشنده لبخندی زد و به کاغذ کادو ها اشاره کرد
:کدومشون?
:اوووم ... اونیکه روش فقط خط خطی مشکیه
مرد سرشو تکون داد و کاغذ رو دور تیشرت پیچید
و بعد بسته بندی کردن اونو به لویی داد:ممنون بابت خریدتون قربان
لویی با لبخند از مال بیرون اومد و تو مسیر به سمت ایستگاه تاکسی ها وارد سایت بلیت فروشی شد
YOU ARE READING
LOST
Fanfiction❌COMPLETE❌ ژانر : اجتماعی 💕 ♣All i know is im "LOST" without you♠ _larrycouple _harrytop #1_larry #1_harry #1_Louis #1_onedirection and ...