VOTE 🌟
.
..
..
.یک ماه از کار لویی توی شرکت جدیدش میگذشت خوشبختانه زین بیشتر درگیر مسافرت و کارهای حقوقی شرکت بود و خیلی توی شرکت نمیموند وگرنه لویی نمیدونست چطور بدون زدن مشت توی دهن زین حرفاشو تحمل کنه
از ماشینش پیاده شد و مثل همیشه سویچ و به فردریک داد تا ماشینو توی پارکینگ ببره
هوا سرد شده بود و لویی یه یقه اسکی مشکی پوشیده بود و روش یه کاپشن همرنگش پوشیده بود , هرکی نمیدونست ,لویی خودشو که خوب میشناخت , پس تا تونسته بود خودشو با لباس گرم پوشونده بود
معمولا این طبقه انقدر شلوغ نبود اما امروز بنظر میرسید اوضاع فرق داره
:اوه اقای تاملینسون , چرا انقدر زود اومدین?
لویی نگاهی به ساعتش انداخت
:من همیشه این موقع میام میشل:میدونم , ولی امروز کارمون نیم ساعت دیرتر شروع میشه
:من خبر نداشتم چون دیروز وزارت خونه بودم و اینجا شیفتی نداشتم
:و انگار ایمیلتونم چک نکردین
وقتی دهن لویی باز موند میشل لبخندی زد
:اشکال نداره , به هرحال امروز از ساعت ۶ اومدیم تا ورودی رو برای ریاست و جلسه ی معارفه ی صوری آماده کنیم:یعنی رئیس اینجا داره عوض میشه?
:نه , رئیس واقعیش دیروز اومد لس انجلس و قراره اینجا زندگی کنه انگار , اینجا بزرگترین شرکت آقای استایلز توی ایالته
:اوه هری داره میاد ...یعنی اومده الان کجاست?
میشل که ابرهاشو بالا برده بود و هنوز تو فکر اسم کوچیک استایلز از زبون لویی بود اروم جواب داد
:تو دفترشون! عام ... فقط جهت اطلاع ,با اقای استایلز نسبتی دارین?
لویی کمی فکر کرد این همه سال بودن کنار استایلزا ولی حتی نتونی خودتو بعنوان دوستشون معرفی کنی!
:متاسفم من , عام ,... معمولا همه رو با اسم کوچیکشون صدا میزنم ولی ایشونو میشناسم
میشل لبخندی زد
:اولین کسی هستی که اینجوری صداشون زدی برای همین کنجکاو شدم منو ببخشیدلویی دستاشو تکون داد
:اشکال نداره , من میرم تو دفترم ,کمکی لازم ندارین?:نه نه , خدای بزرگ ,این وظیفه ی ماست لطفا بکارتون برسید
لویی سرشو تکون داد و سمت اتاقش براه افتاد
......
بیست دقیقه بود توی اتاقش به هرچیزی تو در و دیوار گیر داده بود جز پرونده هایی که وظیفه ی رسیدگی بهشون و داشت
YOU ARE READING
LOST
Fanfiction❌COMPLETE❌ ژانر : اجتماعی 💕 ♣All i know is im "LOST" without you♠ _larrycouple _harrytop #1_larry #1_harry #1_Louis #1_onedirection and ...