ووت Vote👉
.
.
.
.
.
.
.
.لویی دستشو روی تخت کشید وقتی هری داشت پوست شکمشو با لباش به بازی میگرفت
لبخند شیرینی صورت مبهم لویی رو پر کرده بود
همه چی خوب بنظر میومد , حس هاش شیرین بودن
همه چیز سفید و درخشان بود وقتی دستای هری بدنشو کشف میکردنهری بدن لختشو رو سینه ی لویی کشید و چونه اشو بوسید
میتونست سرشو پایین تر ببره و دیک لویی رو توی دهنش بگیره اما اون اجازه میخواست
میخواست لویی اینو بگه , بهش بگه که میخوادشدستشو از کش زیرپوشش رد کرد و کنار دیک برامده ی لویی کشید
:امشب برای توئه لویی , میخوام مراقبت باشم , میخوام بهت یه حس خوب بدم , چیزی که فقط من میتونم برات انجامش بدم بیب ... تو اینو میخوای? میخوای لاو?
لویی با شنیدن حرفهای هری و هربار لمس های عجیبی که دست هری با دیکش انجام میداد ,از خود بی خود شده بود
درد ها همیشه بی مهابا بدنبال درمان هستنلویی پاهاشو جمع کرد و بهم فشارشون داد این حس خیلی خواستنی بود طوری که دوست داشت مدام لمس بشه و هری اینو بهش میداد
:نمیدونم من .. دوسش دارم من .. این حس خوبیه ... یه کاری بکن
هری انگشتشو تو دهن لویی برد و اونو عقب و جلو کرد تا وقتی خوب خیس شدن
:ازم میخوای ....
انگشتای خیسشو روی سوراخ لویی کشید و اروم اروم فشار داد
:اینکار و بکنم?
:عاااههه عاااا , یس یس
انگشتای بلندشو قلاب مانتد داخل برد تا بتونه راحتتر پروستات لویی رو پیدا کنه , جوری که اونو دیوونه کنه و تا صبح صدای ناله هاشو بشنوه
دست دیگه اشو رو بالزهای لویی کشید و اروم میمالیدشون
:پسر خوب ... چیزی که میخوای و بهت میدم لاو
لویی از شدت لذت چشماشو بسته بود ولی یه هو اونهارو باز کرد
نگاهی به تخت انداخت:این ... تخت خودته?
هری لبای لویی رو بوسه ی کوتاهی زد و انگشتاشو تند تر داخل لویی بحرکت دراورد
:عااااا عااااههه یس یییهههه
:اره بیبی , این تخت منه و تو اولین کسی هستی که بجز خودم روش دراز کشیدی
لویی محکم پلکاشو رو هم گذاشت و سرشو عقب برد
اون داشت با همین حرکت ساده به اوج میرسید:من .. من .. عاهههه عااا
هری با دیدن کام لویی که روی شکمش ریخته بود تعجب کرد
YOU ARE READING
LOST
Fanfiction❌COMPLETE❌ ژانر : اجتماعی 💕 ♣All i know is im "LOST" without you♠ _larrycouple _harrytop #1_larry #1_harry #1_Louis #1_onedirection and ...