Ch . 9

2.3K 487 427
                                    

خب بلاخره فهمیدیم چرا مدل موهای هری مثل لویی شده
ممنونم از تیم هری که خواستن هری رو مثل لویی کنن
دستشون درد نکنه
من حس میکنم یکی از تیم قیچی دس گرفته رفته تو موهای هری
بعد گند زده هری زده زیر گریه
بعد طرف رفته کل سایتا رو پر کرده
هری مثل لویی شده
و قاعله ختم بخیر گشته 😂😂😂😂😂
ولی خدایی اینا یعنی چییییییی



🍺💚💙

.
.
.
.
.
.

.


مسیر خیلی زیادی رو طی کرده بودیم
چیزی شبیه اینکه انگار, رسیدیم به یه سرزمین جدید

چرا سرزمین جدید !
چون اونجا با کل منطقه ای که پشت سر گذاشتیم فرق داشت

از رودخونه ی رِوِندِر آب میخورد این سرزمین زیبا
پر از درخت های میوه , انقدر بزرگ و باشکوه بود که
نمیشد چشم ازش برداشت

:فکر کردم قراره یه ماساژور خبر کنم

:چی?

:اونقدر بدنتو سفت گرفته بودی که فکر کردم فلج میشی , ولی یه هو با دیدن باغ خودتو رها کردی

تازه فهمیدم کاملا بهش تکیه دادم سریع خودمو جمع کردم

:ببخشید , فقط چون من یه برده ام نخواستم ...

:میدونی ادمای دروغگو اینده ی درخشانی دارن اما نه دروغگوهای تابلو

واقعا نمیدونستم چی بگم , یعنی میگفتم باشه بخاطر اِرکشنت نمیتونم راحت بشینم?
بهترین کار عوض کردن موضوع بود

:این ...باغ مال شماست?

:تلاش خوبی بود , از خونه تا اینجا و بعد اینجا اموال استایلزهاست

:واو

بعد چند لحظه افسار اسب رو کشید
از اسب پیاده شد و دستاشو برای من باز کرد

:بیا پایین

پامو از اونطرف زین برداشتمو سمت شونه های هری خودمو خم کردم
سفت بازوهاشو گرفتم چون از افتادن میترسیدم

وقتی پاهام زمین رو لمس کرد دستامو برداشتم اما هری دور کمرمو رها نکرد

:جایی نرو همینجا بمون

من که جایی نمی... خب باشه من واقعا میخواستم اطرافو ببینم
از کجا فهمید!

:چشم

سمت دیگه ی اسب رفتمو سبد رو از زین جدا کردم
درست مثل من هری هم طرف دیگه ی اسب سبد رو جدا کرد

نمیدونستم کجا میخواد بشینه برای همین دنبالش رفتم تا اینکه به یه علفزار رسیدم
ردنور از وسط باغ میگذشت درست زیر پاهای ما
اینجا مثل تابلو های نقاشی توی مغازه های شهر بود
همونایی که با قیمت گزاف فروخته میشن

LOSTWhere stories live. Discover now