LOST

S2 . CH 1

VOTE 🌟

&

COMMENT IF YOU WANT ✍

※※※※※※※※※※※※※※

آنچه گذشت :

لویی تاملینسون خانواده اش رو توی سن کم از دست داد و بعد در نوانخانه بعنوان برده به بلیک فروخته شد

بخاطر هوش بالاش از حسابدار بلیک کارهای زیادی یاد گرفت و بیشتر به حساب های بلیک میرسید و بخاطر جسه ی نحیفش کار سنگینی انجام نمیداد

خاندان استایلز ها جز املاک دار های معروف منطقه بودن
استوارت استایلز همسرشو از دست داد و با پسرش هری استایلز زندگی میکرد تا اینکه هری متوجه شد پدرش گی بوده و ازدواج اجباری با مادرش داشته
از پدرش متنفر بود و هر پسری که به املاکشون پا میذاشت رو با روش های مختلف همراه دوستش ارتور از اونجا بیرون میکردن

اخرین پسری که استوارت به مزرعه اورد همه چیز و تغییر داد
استوارت از بلیک لویی رو خرید و هری میخواست کاری که با بقیه کرد و سر لویی بیاره اما ...

هری چیزی در وجودش حس میکرد , احساسی که به هیچ کس نداشت و حالا در پسری پیدا کرده بود که مال پدرش بود

متنفر از اینکه اون پسر مال کسی غیر خودش باشه لویی رو قربانی خواسته های نامعلومش کرد

تا اینکه استوارت لویی رو برای ادامه ی تحصیل به شهر فرستاد
اونجا با متیو , زین و اشتون اشنا شد , زین به لویی علاقه پیدا کرد اما لویی اون و رد کرد و کینه ی زیادی توی دلش گذاشت

دنیا از سوار شدن ماشین های پر از دود و تلفن های خانگی سیم دار به پیجر ها و ماشین های با کیفیت تر , کیوسک های تلفن همه گانی رسید

لویی در دانشگاه تحصیلاتشو به پایان رسوند و بعد ندیدن خاندان استایلز بعد از سالها و رد کردن تمام کمک های مالی از طرف استوارت برای بازرسی شرکت بزرگی وارد کار شد و با دیدن هری استایلز بعنوان مالک اون شرکت فهمید شاید بتونه دنیا رو دور بزنه و دور بشه اما در نهایت همه ی رودخانه به اقیانوس میرسن

هری استایلز با پسری به نام ادوارد در مجامع عمومی ظاهر شد که فقط لویی و هری میدونستن از دختر روانشناسش بوده اما بخاطر درگیری با مواد مخدر اجازه ی داشتن پسرشو ازش گرفتن و هری اونو به فرزند خوندگی قبول کرد

هری در تلاش برای تشکیل خانواده ای با لویی و پسرش سعی کرد تمام بدی هاشو از بین ببره و بعد از گذشت زمان زیادی
خانواده ای خوشحال و سه نفره رو تشکیل داد .

فصل دو . قسمت یک 👇

※※※※※※※※※※※※※※

از پله ها پایین رفت و پتوی آبی رنگ دستشو رو دست چپش انداخت تا در بالکن و باز کنه