CH . 56

2.4K 457 475
                                    


VOTE

.

.

.

😐👉🌟

#1 Larry

thanx

میدونم همه اتون صابون به دستین ولی هشدار به معصوم های واتپد !
اسمات تایم

.

.

.

لویی رو روی تخت خوابوند و روش خیمه زد زانوشو بین پاهای لویی فشار داد و سرشو پایین برد

بینی لویی رو بوسید
:چی میخوای لاو ?

دستشو زیر لباس لویی برد و اروم اروم رو شکمش کشید

:You ..a..and uhhhh ...all of ...uhhhhhh

هری اجازه نداد لویی چیز بیشتری بگه وقتی لیتل اسپونشو گاز گرفت و زبونشو روش کشید

دستاشو به لباسش گرفت و از تنش دراورد و بعد پیراهن خودشو دراورد و شلوارشو باز کرد و کنار تخت همراه شلوار لویی رو زمین انداخت

خودشو به پایین تنه ی لویی فشار داد و دستاشو بالای سرش نگه داشت بهم فشارشون داد و لویی از درد مچ دستاش که با یه دست هری بهم فشرده میشدن ناله کرد

لباشو رو بینی لویی کشید و اروم رو صورتش بوسه گذاشت

پایین و پایینتر رفت و سرشو تو گردن لویی فرو برد
لویی موخواست دستشو بین موهای هری ببری ولی نمیشد
وقتی دستاش تو دست بزرگ هری گرفتار بودن

پس فقط ناله میکرد و خودشو به هری فشار میداد نفس نفس میزد

:هریییی , لطفااا

هری گردن لویی رو گاز گرفت و با زبونش روش کشید رو گردنش لباشو تکون داد

:چی بیبی? چی میخوای

:بذار ... بذار دستم باز باشه خواهش میکنم

هری سرشو از تو گردن لویی برداشت و بهش نگاه کرد پوزخندی زد و با دست ازادش دستشو سمت باکسر لویی برد

:دستاتو تو دستم دیگه نگه نمیدارم

باکسرشو اروم از پاش دراورد و بعد دور مچ دستای لویی گره زد و به قفل بالای تخت بستش

کمی عقب کشید و به بدن برهنه ی لویی نگاه کرد ,چشمایی که از لذت خواستن دیگه سبز نبودن جز به جز زیبایی رو به روشو تحسین میکرد

خم شد و رو شکم لویی رو بوسید , و از همین الان عاشق این کار شده بود

لویی پاهاشو بالا اورد و پنجه ی پاشو جمع کرد اونقدر به پنجه هاش فشار اورد که دیگه هوای حبس شده تو سینه اشو نتونست نگه داره

:آههه ...فاککک هرییییییی

عضو سفت شده اش به شکمش چسبیده بود و پریکامش به هری نشون میداد بیبیش غرق لذته

LOSTWhere stories live. Discover now