S2 . CH 6

934 264 118
                                    

جلوی ورودی ساختمون گروه ویژه مستقر شده بودن

فرمانده جلو رفت و روی زانوی چپش نشست دست راستشو بالا اورد و اونو مشت کرد
وقتی از نیروی جلو پیام حرکت رو گرفت مشتشو باز کرد و دو انگشتشو سمت جلو تکون داد

و افرادش یکی یکی و با کمترین سرو صدا از کنارش رد شدن و داخل ساختمون و محاصره کردن

با شنیده شدن اولین صدای شلیک بلاخره افرادی که داخل ساختمون بودن متوجه حضور پلیس شدن
صدای گلوله ها و هشدار هایی که توسط مامورین داده میشد تمام ساختمون و پر کرده بود

زیاد طول نکشید که همه جا توسط پلیس پاکسازی شد و فرمانده وارد اتاقی شد که چهار نفر رو با دست هایی بسته و روی زانو به زمین نشسته دستگیر کرده بودن

:جز این دو نفر کس دیگه ای نمونده ?

:۶ نفر بودن قربان , دو نفر طی درگیری کشته شدن

فرمانده رو به نفر اول کرد

:هری استایلز کجاست ?

مرد سرشو پایین انداخت و چیزی نگفت

:ببریدشون

فرمانده نفسش بیرون داد و دکمه ی بیسیمش رو فشرد

:سوژه رویت نشد , تکرار میکنم سوژه رویت نشد

.................

فیلیپ ون مشکی رو داخل کوچه ای پارک کرد و نفس نفس زنان از ون پیاده شد و در کناریشو باز کرد

نگاهی به هری و زنی که کنارش بود انداخت و عرق روی پیشونیشو پاک کرد
داخل ون نشست و در کشویی اونو بست

:نزدیک بود بگیرنمون لعنتی

زن خندید و گونه ی فیلیپ و کشید

:گفتم که حواسم هست

فیلیپ دست زن رو عقب زد و به هری که بیهوش روی صندلی افتاده بود و نگاه کردن

:مرتیکه ی لندهور , نفسمو برید تا اوردمش تو ماشین , حالا باید کجا بریم ?

:فعلا نمیدونم , باید یکم فکر کنیم

:اگه اونا حرف بزنن چی?

:امیدوارم که همه مرده باشن ولی اگه کسی حرف بزنه فقط تورو دیدن امیدوارم بهشون اسم خودتو نگفته باشی

فیلیپ با ناباوری به زن نگاه کرد

:تو آشغال عوضی

:عا عا ... مراقب حرف هات باش , به هر حال حرص و زیاده خواهیت نیاز داشت یه ترمز براش بذارم

:اگه کسی به من نزدیک بشه همه چیز درمورد تورو بهشون لو میدم

:من فکر همه جاشو کردم خودتو زحمت نده اما حالا که پلیسا فهمیدن هری دزدیده شده و ممکنه اسم و عکس تو لو بره هیچ کس به من شک نمیکنه , مهلت عقدنامه ی لویی عزیزمون هم تمومه و وقتشه که همه چیز و ازش بگیریم

LOSTWhere stories live. Discover now