CH . 35

2.1K 524 612
                                    

🌟vote
.
.
.

🌟vote

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.

.
.
.

یه نگاه به این دوتا خودش کلی حرفه

فقط خاسم بگم وقتی میگم ووت بدین بعد بعضیاتون میگین ما شعورمون میرسه و بهتون بر میخوره
من اینارو میبینم میگم ووت بدین

............

هری نگاهی به ادوارد کرد
:میخوای چیزی بخوری?

پسر بچه لباشو غنچه کرد و با چشمایی که پر از خوشحالی بود سرشو تکون داد
اون میدونست هری حتما بهش سیریل میده
چیزی که اِد عاشقش بود

لویی که تا اون لحظه فقط از دور به اون دو نفر نگاه میکرد
بهشون نزدیک شد

:عام ... منم , گشنمه

هری ادوارد رو از رو زمین بلند کرد و سمت راهپله ها براه افتاد

:پس دنبال ما بیا

ادوارد به لویی نگاه کرد اون مثل یه حیوون خونگی جدید بود که بچه ها اولش میترسن بهش نزدیک بشن و مدتها بهش زل میزنن تا مطمئن بشن اون خطری نداره

ادوارد بدون پلک زدن تمام حرکات لویی رو نگاه میکرد
خب این تقصیر لویی نبود هر آدم بزرگی فکر میکنه اگه صورتشو کج و کوله کنه بچه ها میخندن

پس لویی با در نظر گرفتن اینکه هری از پشت سر چشم نداره برای ادوارد شکلک های مختلف دراورد
تا اون بچه بخنده

و البته که موفق شد
اون پسر بطرز خیلی کیوتی دستاشو جلو دهن میذاشت و فقط صدای بیرون دادن نفس از دماغش میومد
اون خیلی سایلنت میخنده!

LOSTNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ