part13

665 157 493
                                    

بچه ها برای اسم فیک نظرتون رو محترم میشمارم و همون الهه ی ماه باقی میمونه ولی یه شفاف سازی بکنم!من گفتم وارثان ربطی به بچه یا بچه های سوهو نداشت زندگی وارث های دو خاندان آب و آتش یعنی چانیول جونگین ییشینگ لوهان مین یونگ و شین هه و حتی جونمیون و سوهی رو شامل میشد که تو فیک یه جورایی به هم مرتبطن برا اون گفتم!

♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢

انگشت هاش رو محکم تر دور فرمون پیچید و همونطور که پاش رو روی گاز فشار میداد از توی آیینه ی جلو که اخمهاش رو به خوبی نشون میداد پشت سرش رو چک کرد تا مطمئن بشه کسی تعقیبش نمیکنه.

به هر حال که داشت برای انجام معامله ی ممنوعه ای به سمت قبیله ی آب میرفت و دوست نداشت کسی از اون قرارداد و مفادش با خبر بشه.

درسته که خیلی وقت پیش این پیشنهاد بهش داده شده بود ولی هیچوقت فکر نمیکرد مجبور بشه یه روزی بهش به عنوان تنها راه حل نگاه کنه.

فقط اگه اون امگا انقدر ضعیف نبود و میتونست با دادن اون جانشینی که ازش میخواستن قبل از قدرت گرفتن جونگین کار رو یکسره کنه الان مجبور نبود برای قدرت گرفتن به دشمنش باج بده.

با این فکر حرصی پاش رو بیشتر روی پدال فشار داد و با سرعت بیشتری توی هوای گرگ و میش به سمت مکان مورد نظرش روند.

♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢♢

هوا تا یک ساعت دیگه تاریک میشد و از صبح خبری از چانیول نبود.

هر بار که به چشمهای جونمیون نگاه میکرد میتونست دلشکستگی اش رو به خوبی تشخیص بده هرچند که سعی میکرد به روی خودش نیاره تا کمتر غرورش خدشه دار بشه اما باز هم مدام نگاهش رو از لوهان میدزدید و به جز زمانی که به سوالاتش پاسخ داده بود حرفی نزده و در سکوت توی تختش مونده بود.

به جز چند قاشق سوپ به اصرار لوهان و مسکن هایی به خاطر دردش نتونسته بود چیزی بخوره و در نهایت هم به خاطر خستگی و ضعف خوابش برده بود.

لوهان با وجود نگرانی ای که داشت میخواست بزاره امگا بیشتر استراحت کنه اما خواب طولانی با حالی که داشت لوهان رو میترسوند پس به اتاق خواب نزدیک شد تا به بهانه ی غذا خوردن بیدارش کنه و کمی بهش خوراکی بده که در خونه به صدا در اومد.

با تعجب از اینکه میدونست چانیول در نمیزنه و کس دیگه ای هم قرار نیست بیاد قدم هایی رو که به سمت اتاق بر میداشت به سمت در کج کرد و با احتیاط بازش کرد.

یکی از همون آلفاهایی که محافظ منطقه ی جنگلی اطراف کلبه بود و ماشینش رو بررسی کرده بود با چند بسته ی بزرگ توی دستش روبروی در ایستاده بود.سرش رو برای احترام به تنها امگای خاندان پارک خم کرد و بعد بسته های توی دستش رو با احترام مقابلش گرفت.

Goddess of the MoonWhere stories live. Discover now