همون روز اولی پاک کن گل منگولیش رو گم کرد و از بین این همه آدم فقط برای گرفتن یه پاک کن لعنتی منو از خواب بیدار کرد!(•__•)
تازه!
بعد از اینکه صورت شاکی منو دید یه لبخند گنده تحویلم داد.
لبخندی که باعث شد بفهمم اون هم مثل من وقتی میخنده چشماش گم میشن اما هلال های اون می تونم قسم بخورم صد برابر از هلال چشمای من قشنگتر هستن.

YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...