دار و دسته سولار جیمین رو احاطه کرده بودن و به خاطر اندام ظریف و تراش خورده اش مسخره اش می کردن.
فقط یه فاک و اخم کافی بود تا گورشون رو گم کنن!
منتظر بودم با چشم های جادویی و خیس شده اش بهم خیره بشه اما وقتی نیشخندش رو دیدم فهمیدم داره الگو برداری و درس هاش رو به خوبی یاد میگیره.
( هیونگ!میدونستی هر چقدر بهتر باشی گوه خورت هم بیشتر میشه؟ )
(( همینطوره بیب! ))

YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfiction《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...