Part 135

621 47 0
                                    

توی حموم انقدر قلقلکش دادم که نفسش بالا نمی اومد. حاضرم هر کاری برای ظاهر شدن اون هلال های لعنتی انجام بدم.
 روی کاناپه زرد و محبوبمون با باکسر مشکی و پیراهن سفید من که دکمه هاش رو تا به تا بسته، خوابیده بود که زنگ خونه به صدا دراومد!
وقتی متوجه والدین موچی شدم فقط تونستم پتوی نازکی روی جیمینِ نمکیم بندازم و در رو باز کنم.
حیف که شب بود و چراغ های خونه روشن بودن وگرنه در رو باز نمیکردم!

Carrot & MintWhere stories live. Discover now