Part 18

933 143 8
                                    

بعد از اینکه با بدبختی و شونه آسیب دیده ام سر جهیزیه اش رو به خونه بردیم فهمیدم قبل از بیهوش شدنش به موچی زنگ زده بوده و اونم با جی پی اس متوجه مکانش شده بود!
ظاهرا نزدیک ترین مکان هم خونه من بوده! (•_•)
جیمین بعد از دیدن صورت خونی و بدن کبود شده اش انقدر گریه کرد که به سکسکه افتاد.
بدترین جای ممکن هم اونجایی بود که به خاطر موادی که کشیده بود نمی تونستیم به بیمارستان ببریمش!

Carrot & MintWhere stories live. Discover now