وقتی مینِ بزرگ به دیدن نوه عزیزش اومد و با شش تا موجود دیگه هم مواجه شد، کت و کراواتش رو درآورد و بعد از تا زدن آستین های پیراهن سفید و مارک دارش به اون شش تا موجود اضافه شد!
جوری به خاطر گلی که توی فوتبال دستی به چند تا بچه دبیرستانی زده بود، هوار می زد که انگار گل ملی به ثبت رسونده!
YOU ARE READING
Carrot & Mint
Fanfic《تا حالا فکر میکردم اون زیباترین لبخند ها رو داره اما امروز متوجه شدم علاوه بر اون، زیباترین صدای جهان رو هم از آنِ خودش کرده!》 _______________________________________________________ پارت های کوتاه Genre : School life- fluff-Homosexuals romance Cou...